بازگشت

بيم دهنده اي ديگر


در تاريخ ابن عساكر و ابن كثير آمده است كه راوي گفت: در دل صحرا ديدم كه خيمه اي برافراشته اند. پرسيدم كه اين خيمه از آن كيست؟ گفتند: از آن حسين بن علي است. پس، پيش رفتم و قدم درون خيمه نهادم، و در آنجا مردي بزرگوار را ديدم كه قرآن مي خواند و قطرات اشك بر گونه و ريشش ‍ روان بود. پس گفتم: پدر و مادرم فدايت اي پسر رسول خدا! چه چيز باعث شده تا در چنين سرزميني، كه كسي در آن زندگي نمي كند، قدم بگذاري؟ فرمود: اينها نامه هاي مردم كوفه است كه برايم نوشته اند و مرا به اين سرزمين و ديار خود دعوت كرده اند، در صورتي كه من آنها را كشندگان خود مي دانم كه اگر چنان كنند، همه حرمتهاي خدا را از بين برده باشند، و آنگاه خداوند كسي را بر آنان مسلط مي كند كه به خواري و ذلتشان كشد تا آنجا كه منفورتر از فرم باشند! [1] .

از مقايسه اين قبيل روايات چنين بر مي آيد كه امام همه چيز را از پيش ‍ مي دانسته، و از كشته شدنش به دست كوفيان خبر داده، و همان گونه كه از سخنانش به آن سه نفر در سه محل مختلف معلوم مي شود، اعلام كرده كه در چنان صورتي، خداوند كسي را بر ايشان مسلط مي كند كه آنها را به ذلت و خواري خواهد كشيد. و نيز با تكرار اين قبيل مطالب به اين موضوع تصريح كرده است.

امام زين العابدين (ع) مي فرمايد:

ما همه جا همراه امام بوديم. حضرتش جايي فرود نيامد و يا از آنجا كوچ نفرمود، مگر اينكه از يحيي بن زكريا و كشته شدنش ياد مي كرد. روزي فرمود: از پستي و بي مقداري دنيا همين بس كه سر يحياي زكريا را براي بدنامي از روسپيان بني اسرائيل به عنوان پيشكش بردند! [2] .


پاورقي

[1] تاريخ ابن عساکر، ح 665؛ تاريخ الاسلام ذهبي؛ ج 2، ص 345؛ تاريخ ابن کثير، ج 8، ص 169.فرم را ابن اثير نوار بهداشتي زنان آن روزگار معني کرده است.

[2] ارشاد شيخ مفيد، ص 236؛ اعلام الوري، ص 218.