بازگشت

ديدار امام با عبدالله بن مطيع


امام در مسير ياد شده بر كنار آبي، عبدالله بن مطيع عدوي [1] را ديد. عبدالله به حضرتش گفت: اي پسر رسول خدا! پدر و مادرم فدايت باد، چه چيز تو را به اين مسافرت واداشته است؟ امام او را از ماجرا آگاه فرمود. پس ‍ فرزند مطيع گفت: اي پسر پيغمبر! خداي را و حرمت اسلام را فرا چشمت مي دارم كه موجب بي حرمتي آنها نشوي! تو را به خدا سوگند مي دهم كه احترام پيامبر و حرمت عرب را نگه داري! به خدا سوگند اگر در پي به دست آوردن چيزي باشي كه بني اميه در دست دارند، بي هيچ شكي تو را مي كشند، و اگر تو را كشتند، ديگر از هيچ كسي پروا نخواهند داشت! به خدا قسم كه بي حرمتي به تو، بي حرمتي به اسلام و قريش و عرب است.

پس كاري نكن، و به كوفه مرو، و مزاحم بني اميه مشو! امام سخن او را نپذيرفت و به راه خود ادامه داد. [2] .

در روايتي آمده است كه امام در پاسخ عبدالله مطيع فرمود: لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا = جز آنچه خداوند خواسته باشد، به ما نخواهد رسيد. پس ‍ او را وداع گفت و رو به راه نهاد. [3] .


پاورقي

[1] عبدالله مطيع، نوه اسد عدوني مدني است. در جنگ حره رياست قريش را بر عهده داشته است. ابن زبير او را حکومت کوفه داد و در سال 73 ق به همراه ابن زبيرر کشته شد. حديث او را بخاري و مسلم آورده اند. تقريب التهذيب، ج 1، ص 452.

[2] تاريخ طبري، ج 6، ص 224؛ ارشاد شيخ مفيد، ص 203؛ انساب الاشراف بلاذري، ص 155.

[3] اخبارالطوال دينوري، ص 246.