بازگشت

امام آماده عزيمت به عراق مي شود


باري، پايان كار و شهادت غمبار مسلم بن عقيل چنين بود؛ اما امام حسين (ع) پس از دريافت نامه مسلم آماده حركت به سوي عراق شد. و چون فرزند زبير از قصد عزيمت امام آگاه گرديد، به خدمت او رسيد و گفت راستي را كه اگر مرا شيعياني در آنجا (كوفه) بود، از آن منطقه روي بر نمي تافتم و جايي ديگر را بر آن نمي گزيدم. (و چون ترسيد كه نكند با اين سخن متهمش كند) چنين ادامه داد: اما اگر در حجاز بماني و قصد حكومت داشته باشي، با خواست خدا مخالفي نخواهي داشت!

چون ابن زبير از نزد امام بيرون رفت، امام رو به ياران خود كرد و فرمود:

اين مرد را هيچ چيز از مال دنيا، به اندازه اينكه من از حجاز به جانب عراق حركت كنم، خوشحال نمي كند. زيرا او بخوبي مي داند كه با بودن من در حجاز، او را در حكومت نصيبي نخواهد بود و مردم با وجود من به او روي نخواهند آورد. اين است كه مي خواهد من از اينجا بروم و ميدان براي او خالي شود. [1] .

در روز هشتم ماه ذي حجه سال شصت هجري بود كه بار ديگر امام و فرزند زبير بين درگاه كعبه و حجر اسماعيل به هم برخوردند و عبدالله به او گفت: اگر بخواهي بماني و در پي به دست گرفتن حكومت باشي، ما با تو همكاري و ياريت مي كنيم و از راهنمايي به تو دريغ نداشته، با تو بيعت مي كنيم. امام فرمود: پدرم گفته است كه مردي نامجو و جاه طلب بي هيچ پروايي حرمت خانه خدا را به زير پا مي گذارد و آن را از ميان مي برد. و من نمي خواهم كه آن مرد من باشم. فرزند زبير گفت: پس اگر موافقت مي كني بمان، و زمام امور را به دست من بسپار كه فرمانت مطاع است و كسي هم با تو مخالفت نمي كند! امام پاسخ داد: چنين چيزي را هم نمي خواهم. آنگاه هر دو صدايشان را پايين آورده، به آهستگي با هم سخن گفتند. [2] .

در روايتي ديگر آمده است كه فرزند زبير با امام حسين به آهستگي و نجوا سخن گفت. پس امام رو به ما كرد و گفت: فرزند زبير مي گويد تو در خانه خدا بنشين و من مردم را گردت جمع مي كنم؛ در صورتي كه به خدا سوگند اگر بيرون از حرم كشته شوم، دوست تر دارم كه به اندازه يك وجب در داخل حرم از پاي درآيم. و خدا مي داند كه اگر در سوراخ حشره اي هم فرو روم، آنها مرا بيرون مي كشند تا آنچه را بخواهند بر سرم بياورند و دست تعدي و تجاوز آن چنان بر من خواهند گشود كه يهوديان به روز شنبه! [3] .

و در تاريخ ابن عساكر و ابن كثير آمده است كه امام حسين فرمود: اگر من در فلان جا و فلان جا كشته شوم، دوست تر دارم كه خونم در مكه ريخته شود. [4] .

پس حسين (ع) به طواف پرداخت و سعي بين صفا و مروه به جا آورده و اندكي از موي سر خود را كوتاه كرد و حج را به عمره بدل نمود و از احرام بيرون شد. [5] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 6، ص 216.

[2] تاريخ طبري، ج 6، ص 217؛ انساب الاشراف بلاذري، ص 164.

[3] تاريخ طبري، ج 6، ص 217؛ تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 16؛ طبقات ابن سعد، ح 278؛ تاريخ ابن عساکر، ح 664؛ تاريخ ابن کثير، ج 8، ص 166.

[4] تاريخ ابن عساکر، ح 648؛ تاريخ ابن کثير، ج 8، ص 166.

[5] ارشاد شيخ مفيد، ص 201؛ تاريخ ابن کثير، ج 8، ص 166.