بازگشت

روايات ام سلمه


الف) از قول عبدالله بن وهب بن زمعه:

در مستدرك الصحيحين و طبقات ابن سعد و تاريخ ابن عساكر و مصادر ديگر از قول عبدالله بن وهب آمده است كه گفت: ام سلمه - رضي الله عنها - به من گفت:

شبي رسول خدا (ص) در رختخواب خود دراز كشيد كه بخوابد. ولي ديري نگذشت كه ناراحت و نگران بيدار شد. و ديگر بار دراز شد و به خواب رفت كه باز هم نگران و ناراحت از جاي برخاست، اما نه چون دفعه نخستين. بار سوم كه خوابيد، باز هم ناراحت برخاست. اما در اين نوبت خاك سرخرنگي را در دست داشت و آن را مي بوسيد! پرسيدم: اي رسول خدا! اين چه خاكي است؟ فرمود:

جبرئيل - عليه الصلاة والسلام - مرا خبر داد كه حسين را در سرزمين عراق مي كشند، و من از او خواستم تا خاك قتلگاهش را به من نشان دهد، و اين، آن خاك مي باشد.

حاكم در پايان اين حديث نوشته است: اين حديث بنا به ضابطه بخاري و مسلم، حديثي است صحيح، اما خود ايشان آن را نياورده اند! [1] .

ب) از قول صالح بن اريد:

طبراني و ابن ابي شيبه و خوارزمي و ديگران از قول صالح بن اريد به نقل از ام سلمه - رضي الله عنها - آورده اند:

رسول خدا (ص) به من دستور داد تا در كنار در بنشينم تا كسي مزاحم آن حضرت نشود. من نيز فرمان بردم و كنار در نشستم. ديري نگذشت كه حسين - رضي الله عنه - از راه رسيد و تا خواستم كه جلويش را بگيرم، او پيشدستي كرد و بر جدش رسول خدا (ص) وارد شد. پس از زماني گفتم: اي پيامبر خدا! خدايم فداي تو گرداند. تو به من سفارش كرده بودي كسي مزاحمت نشود؛ اما پسرت آمد و تا من خواستم جلويش را بگيرم، او از من پيشي گرفت. و چون ديرزماني گذشت و خبري نشد، من درون اتاق سركشيدم و ديدم كه چيزي را در دستهايت مي گرداني و اشك مي ريزي، و حسين هم روي شكمت نشسته است؟ رسول خدا (ص) فرمود: آري، جبرئيل بر من وارد شد و به من خبر داد كه امتم اين پسرم را مي كشند، و خاكي كه او بر آن شهيد مي شود، برايم آورده است، و اين همان خاك است كه در دست مي گردانم! [2] .

ج) از قول مطلب بن عبدالله حنطب:

در معجم كبير طبراني و ذخائر العقبي و مجمع الزوائد و مصادر ديگر از مطلب بن عبدالله حنطب از ام سلمه آمده است: روزي رسول خدا (ص) در خانه من نشسته بود كه به من فرمود: كسي بر من وارد نشود. من فرمان رسول خدا (ص) را پاس مي داشتم كه حسين - رضي الله عنه - آمد (و بي خبر من) به رسول خدا (ص) وارد شد. من پس از لحظاتي چند صداي گريه پيامبر را شنيدم. پس سر كشيدم و ديدم حسين در دامان پيغمبر نشسته و آن حضرت دست بر سر و صورت او مي كشد و مي گريد! پس به آن حضرت گفتم: به خدا سوگند كه آمدن حسين را متوجه نشدم! رسول خدا فرمود: جبرئيل با ما در اتاق بود. او از من پرسيد: دوستش داري؟ گفتم: آري بيش از دنيا و مافيها، گفت: امت تو او را در سرزميني به نام كربلا مي كشند! و آن وقت جبرئيل خاك آنجا را به من نشان داد.

و آنگاه حسين كه به هنگام شهادتش به محاصره افتاد، پرسيد نام اين سرزمين چيست؟ به او گفتند: كربلا! و او گفت: راست گفتند خدا و پيامبرش. اينجا سرزمين كرب و بلاست! [3] .

د) از قول شقيق بن سلمه:

در معجم كبير طبراني و تاريخ ابن عساكر و مجمع الزوائد و ديگر مصادر از ابووائل شقيق بن سلمه، از ام سلمه آمده است: حسن و حسين - رضي الله عنهما - در خانه من بودند و در پيش رسول خدا (ص) بازي مي كردند كه جبرئيل بر پيغمبر (ص) نازل شد و گفت: امت تو، پس از تو اين پسرت را مي كشند و اشاره به حسين كرد.

رسول خدا (ص) با شنيدن اين سخن بگريست و حسين را به سينه چسبانيد. آنگاه پيامبر به ام سلمه فرمود: اين خاك نزد تو امانت باشد. پس ‍ حضرتش آن خاك را بوييد و فرمود: آه! اي سرزمين كرب و بلا! پس فرمود: اي ام سلمه هر وقت كه اين خاك به خون مبدل شد، بدان كه فرزندم شهيد شده است. راوي مي گويد: ام سلمه آن خاك را در شيشه اي نهاد و هر روز در آن مي نگريست و مي گفت: آن روز كه به خون مبدل شوي، روزي بس بزرگ و عظيم خواهد بود. [4] .

ه) از قول سعيد بن ابي هند:

در تاريخ ابن عساكر و ذخائر العقبي و تذكرة خواص الامة و ديگر منابع از قول عبدالله بن سعيد بن ابي هند از پدرش آمده است: ام سلمه - رضي الله عنها - گفت:

رسول خدا (ص) در خانه من خوابيده بود كه حسين - رضي الله عنه - آمد و به سوي پيغمبر رفت. من كه بر در اتاق نشسته بودم او را مانع شدم كه مبادا برود و آن حضرت را بيدار كند. بعد از آن توجهم به چيز ديگري جلب شد و از او غافل شدم كه گريخت و داخل اتاق شد و روي شكم پيغمبر بنشست. آنگاه صداي ناله پيغمبر را شنيدم؛ پس آمده، گفتم: به خدا قسم اي رسول خدا كه از آمدن او بي خبر بودم! پيامبر (ص) فرمود: در حالي كه حسين روي شكم من نشسته بود، جبرئيل بر من وارد شد و گفت: آيا دوستش داري؟ گفتم: آري. گفت: امتت او را خواهند كشت! آيا مي خواهي خاكي را كه در آن كشته مي شود به تو نشان دهم؟ گفتم: آري. آن وقت جبرئيل با بال خودش اين خاك را آورد. سپس ام سلمه به سخن خود ادامه داد و گفت: من خاك سرخرنگي را در دست آن حضرت ديدم و آن حضرت مي گريست و مي فرمود: اي كاش مي دانستم كه چه كسي تو را بعد از من مي كشد! [5] .

و) از قول شهر بن حوشب:

در كتاب فضائل احمد بن حنبل و تاريخ ابن عساكر و ذخائر العقبي و ديگر مصادر از قول شهر بن حوشب از ام سلمه آمده است: جبرئيل نزد رسول خدا (ص) بود و حسين هم نزد من، و او گريه و بي تابي مي كرد؛ ناگزيز رهايش كردم و او هم خود را به پيغمبر رسانيد. جبرئيل از پيغمبر پرسيد: اي محمد! آيا دوستش داري؟ پيغمبر (ص) فرمود: آري. جبرئيل گفت: اما امت تو او را خواهند كشت! و اگر به خواهي، خاكي را كه در آن كشته مي شود به تو نشان خواهم داد، و آنجا را به پيغمبر (ص) نشان داد. آنجا سرزميني است كه به آن كربلا گفته مي شود. [6] .

ز) از قول داود:

در تاريخ ابن عساكر و ديگر مصادر از داود به نقل از ام سلمه آمده است: حسين كه بر رسول خدا (ص) وارد شد، آن حضرت سخت منقلب و ناراحت گرديد.

ام سلمه از او پرسيد: اي رسول خدا! تو را چه مي شود؟ پيغمبر فرمود: جبرئيل مرا خبر داده است كه اين پسرم كشته مي شود و خشم خدا بركشنده او بسيار عظيم خواهد بود. [7] .

ح) در معجم الكبير طبراني و تاريخ ابن عساكر و ديگر مصادر از قول ام سلمه آمده است: رسول خدا (ص) فرمود كه حسين بن علي در آغاز شصتمين سال از هجرت من كشته مي شود. [8] .

ط) در معجم الكبير طبراني از قول ام سلمه آمده است كه رسول خدا (ص) فرمود: حسين در ابتداي سالخوردگيش كشته خواهد شد. [9] .


پاورقي

[1] مستدرک الصحيحين حاکم، ج 4، ص 398؛ معجم الکبير طبراني، ح 55؛ تاريخ ابن عساکر، ح 619 - 621؛ طبقات ابن سعد، در شرح حال حسين، ح 267؛ تاريخ الاسلام ذهبي، ج 3، ص 11، سير النبلاء، ج 3، ص 194 - 195؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 158 - 159 باختصار؛ ذخائر العقبي محب طبري، ص 148 - 149؛ تاريخ ابن کثير، ج 6، ص 230؛ کنزالعمال متقي هندي، ج 16، ص 266.

[2] شرح حال امام حسين(ع) در معجم الکبير طبراني، ح 54 ص 124؛ طبقات ابن سعد، ح 268؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 158؛ کنزالعمال، ج 16، ص 226 و ابن ابي شيبه آن را در مصنف خود جلد دوازدهم، با بياني ديگر آورده است.

[3] معجم الکبير طبراني، ح 53، ص 125؛ مجمع الزوائد، ج 9 ص 188 - 189؛ کنزالعمال، ج 16، ص ‍ 265؛ ذخائرالعقبي، ص 147، باختصار؛ نظم الدرر، ص 215، نوشته حافظ جمال الدين زرندي.

[4] معجم طبراني، ح 51، ص 124؛ تاريخ ابن عساکر، ص 622؛ تهذيب تاريخ ابن عساکر، ج 4، ص ‍ 325؛ ذخائر العقبي، ص 147 باختصار؛ مجمع الزوائد، ج 9 ص 189؛ طرح التثريب حافظ العراقي، ج 1 ص 42؛ المواهب اللدنيه، ج 2، ص 195؛ الخصائص الکبراي سيوطي، ج 2 ص 152؛ الصراط السوي شيخاني مدني، ص 93؛ جوهرة الکلام، ص 120؛ الروض النضير، ج 1، ص 92 - 93.

[5] تاريخ ابن عساکر، ح 626؛ ذخائر العقبي، ص 147؛ فصول المهمة، ص 154؛ تذکرة خواص الامة، ص 142 به نقل از امام حسين؛ امالي شجري، ص 163 و 166 و 181.

[6] فضائل الحسن و الحسين از کتاب الفضائل تأليف احمد بن حنبل، ح 44، ص 23 از مجموعه و طبقات ابن سعد، ح 272؛ تاريخ ابن عساکر، ح 624؛ العقد الفريد در مورد خلفا و تاريخ ايشان که آن را به ام سلمه نسبت داده است؛ ذخائر العقبي، ص 147.

[7] تاريخ ابن عساکر، ح 623؛ تهذيب تاريخ ابن عساکر، ج 4، ص 325؛ کنزالعمال، ج 13، ص 112؛ الروض النضير، ج 1، ص 93.

[8] شرح حال امام حسين، ح 41، ص 121 از مجموعه تاريخ ابن عساکر، ح 634؛ تهذيب تاريخ ابن عساکر، ج 4، ص 325؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 189؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 161؛ امالي شجري، ص 184.

[9] شرح حال امام حسين در معجم طبراني، ح 42، ص 121 از مجموعه امالي شجري، ص 184.