بازگشت

حديث ام الفضل


در مستدرك الصحيحين و تاريخ ابن عساكر و مقتل خوارزمي و مصادر ديگر از قول ام الفضل، دختر حارث، آمده است كه او به خدمت رسول خدا (ص) رسيد و گفت:

- اي پيامبر خدا! شب گذشته خواب بدي ديده ام. رسول خدا (ص) پرسيد:

- چه خواب ديده اي؟ ام الفضل گفت:

- خيلي وحشتناك است! پيامبر (ص) پرسيد:

- مگر چه خواب ديده اي؟ گفت:

- در خواب ديدم مثل اينكه پاره اي از گوشت بدنت را در آغوش دارم. پيامبر خدا (ص) فرمود:

- نگران نباش، خير است. با خواست خدا، فاطمه پسري به دنيا مي آورد و در آغوش تو قرار مي گيرد.

سرانجام فاطمه فارغ شد و حسين را به دنيا آورد. و همان طور كه پيغمبر (ص) فرموده بود، آن كودك براي سرپرستي به من سپرده شد.

روزي رسول خدا (ص) وارد شد و من حسين را در آغوش حضرتش نهادم.

ديري نگذشت كه پيغمبر چهره مباركش را به سوي من گردانيد و من آشكارا ديدم كه چشمهاي حضرتش به اشك نشسته است. پس شتابزده پرسيدم:

- اي پيامبر خدا! پدر و مادرم به فدايت. تو را چه مي شود؟ فرمود:

- جبرئيل - عليه السلام - بر من فرود آمد و به من گفت كه اين پسرم را امت من شهيد خواهند كرد! پرسيدم:

- همين را؟! حسين را؟ فرمود:

- آري. و از خاكش، خاك سرخرنگ گورش را هم برايم آورده است.

حاكم در ذيل اين حديث مي نويسد: طبق ضابطه اي كه شيخين نهاده اند، اين حديث صحيح است، اما خود ايشان آن را نياورده اند! [1] .


پاورقي

[1] مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 176 و در ص 179 نيز همين حديث به طور فشرده آمده است؛ تاريخ ابن عساکر، ح 631 و نزديک به آن در ح 630؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با بياني ديگر؛ تاريخ ابن کثير، ج 6، ص 230 و نيز در ج 8، ص 199 به آن اشاره کرده است؛ امالي الشجري، ص 188؛ فصول المهمه ابن صباغ مالکي، ص 145؛ الروض النضير، ج 1، ص 89؛ صواعق، ص 115 و در چاپي ديگر، ص 190؛ کنزالعمال چاپ قديم، ج 6، ص 213؛ الخصائص الکبري، ج 2، ص 125. در کتابهاي مکتب اهل بيت(ع) در مثيرالاحزان، ص 8 و اللهوف ابن طاووس، ص 6 - 7.