بازگشت

حديث اسماء بنت عميس


از امام زين العابدين (ع) آورده اند كه فرمود:

اسماء، دختر عميس، به من گفت كه به هنگام به دنيا آمدن پدرت حسين، من پرستار و قابله جده ات فاطمه زهرا (ع) بودم.

وقتي كه حسين به دنيا آمد، رسول آخر (ص) نزد من آمد و فرمود: اسماء! فرزندم را بياور. من حسين را، كه در قنداقه اي سفيد پيچيده شده بود، به دست پيغمبر دادم. رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش ‍ چپش اقامه گفت. آنگاه او را در آغوش كشيد و بسختي گريه كرد! من ناراحت شده، پرسيدم: پدر و مادرم فدايت! چرا گريه مي كني؟ فرمود: بر اين پسر گريه مي كنم! گفتم: مگر چيزي شده، او تازه به دنيا آمده است.

فرمود: اي اسماء! هين كودك را گروهي سركش و ستمگر مي كشند، و خداوند شفاعت مرا بر آنها حرام كرده است. اي اسماء! اين حرفها را بگوش ‍ فاطمه مرسان. آخر او تازه اين كودك را به دنيا آورده است. [1] .


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي، ج 1 ص 87 - 88؛ ذخائر العقبي، ص 119. ما سخن خوارزمي را آورده ايم.

اما با اين همه، اين روايت با حقيقت تاريخي وفق نمي دهد. زيرا اسماء به همراه شوهرش جعفر بن ابي طالب در حبشه بود و همراه او پس از فتح خيبر به مدينه بازگشته است. در صورتي که امام حسن و امام حسين - عليهماالسلام - پيش از بازگشت او به دنيا آمده بودند.

ولي احتمال مي رود که اين بانو سلمي، دختر عميس، و همسر حمزه سيدالشهدا باشد که شرح حالش در اسدالغابه (ج 5، ص 479) آمده است.