بازگشت

سخن مترجم


اي خون تو را غير خدا هيچ بهانه

وي رحمت حق را به همه خلق بهانه



السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار

از همان ساعت كه مانع شدند تا رسول خدا (ص) وصيت خود را بنويسد، و در اعزام سپاه اسامه به جانب مأموريتش مسامحه و پا به پا كردند، نخستين سنگ اختلاف و دو دستگي را در امت اسلامي پايه نهادند، و در اتحاد و همبستگي آن شكاف و شكست ايجاد نمودند.

و از آنجا كه اين رفتار و حركتشان درست نبود، دست به اجتهاد و تأويل زدند، و اين فتح بابي بود براي هر كار خلاف اسلام. از همين درگاه قاتل را قصاص نكردند، و مرتكب زنا را حد نزدند، و بيت المال مسلمين را ملك خود اعلام كردند، و از پيش خود قانون وضع كردند و سنت پيامبر خدا (ص) را ناديده گرفتند، و وابستگان به دستگاه، و به عنوان يافته گان قوم نيز بر اجتهادها و بدعتها و قوانين موضوعه خلاف سنت ايشان مهر تأييد گذاشتند، و آنها را در مقابل كتاب خدا و سنت پيغمبر همسنگ با آنها قرار دادند و لازم الاجرا اعلام كردند!

كار اين اجتهاد و عمل به رأي و بدعت گذاري و ايجاد شكاف بين مسلمانان و طبقه و دسته بندي ايشان، و روي كارآمدن مترفين و ثروتمنداني كه احيانا ديروز به نان شب محتاج بودند، در برابر اكثريت فقير و تهيدست مسلمانان صدر نخستين، و هزاران عمل و كار و رفتار خلاف سنت پيغمبر بجائي رسيد كه چون اميرالمؤمنين علي (ع) را به پذيرش خلاف مجبور كردند، شخصيتي كه با تمام وجودش سپر قرآن و سنت پيغمبر و اجراي عدالت اسلامي بود، و حاضر نبود تا بر بدعتها مهر تأييد بگذارد و سنت پيغمبر و كتاب خدا را ناديده بگيرد، در آن هنگام سرجنباناني كه در پرتو همان انحرافات از سنت به جاه و مقام و مال و منال رسيده بودند، بخاطر اينكه با زمامداري شخص اميرالمؤمنين خود و ثروت و مقام و آرزوهاي خويش را در خطر مي ديدند، با تمام قوا با وي از در مخالفت برآمدند و جنگهاي جمل و صفين و نهروان را بر او تحميل كردند، سرانجام اينكه وي نتوانست به خواسته اش كه همان بازگردانيدن سنت پيغمبر خدا (ص) به جامعه اسلامي بود توفيق حاصل كند، و سرانجام هم بدست يكي از همان كوردلان خوارج، در ماه رمضان و بهنگام اداي نماز به شهادت رسيد.

امام حسن (ع) نيز كه پي سپر راه پدر بود، مورد خيانت اكثر فرماندهان و سپاهيانش قرار گرفت تا جائيكه آنها به معاويه نوشتند حاضرند تا امام حسن را دست بسته تحويل او بدهند! اين بود كه امام ناگزير گرديد تحت شرايطي با معاويه صلح كند. اما همينكه معاويه به قدرت رسيد، تمام شرايط صلح را زيرپا گذاشت كه يكي از آن شرايط اين بود كه معاويه حق ندارد خلافت را موروثي كند.

معاويه پس از وفات امام حسن (ع) براي فرزند معلوم الحالش يزيد در مقام گرفتن بيعت از مردم برآمد، ولي چهره هاي سرشناسي مانند حسين بن علي (ع) و عبدالله زبير تن به زير بار بيعت با يزيد ندادند. اما سرانجام پس از مرگ معاويه، يزيد سگ باز ميمون باز زناكار فاسق، كه آشكارا حريم دين را نقض مي كرد و بي هيچ پروائي شراب ميخورد و مست مي كرد، و دين و قيامت و حساب و كتاب، و در يك سخن اسلام را منكر شده مسخره و ريشخند مي نمود، زمام امور كشور اسلام را بدست گرفت و بر كرسي خلافت تكيه زد!!

معاويه در مدت بيست سال زمامداريش علاوه بر اجتهادها و بدعت گذاريها زمامداران پيش از خودش، اجتهادها كرده و بدعتها گذاشته، و افزون بر آنها سب و دشنام بر اميرالمؤمنين علي (ع) را آئين نهاده بود، كه در خطبه هاي نماز جمعه آشكارا به حضرتش اهانت مي كردند، و اين را چنان تبليغ كرده بود كه مردم معتقد شده بودند كه نماز بدون سب و دشنام به علي (ع) اصلا نماز نيست!! در چنين اوضاع و احوالي كه از اسلام فقط نامي مانده بود، يزيد فاسق فاجر خليفه مي شود، و امام حسين (ع) نواده پيغمبر خدا و حافظ شريعت اسلام نيز حضور دارد، و به او پيشنهاد مي شود كه بايد دست بيعت به دست يزيد بزند، و حكومت مطلقه او را با تمام خصوصياتش ‍ برسميت بشناسد!!

امام حسين (ع) در برابر اين پيشنهاد فقط يكي از اين دو راه را در پيش ‍ داشت:

1 - با يزيد بيعت كند و در رفاه و آسايش و ثروت و احترام بزندگاني خود ادامه دهد، كه در آن صورت نه تنها بر تمام كارها و رفتار خلاف يزيد انگشت تأييد مي گذاشت، بلكه همه بدعتها و اجتهادها و تأويل هاي خلاف خلفاي پيشين را نيز برسميت مي شناخت و به يك سخن فاتحه اسلام را مي خواند، چنانكه خود فرمود:

و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد

2 - با يزيد از در مخالفت بر مي خواست كه در اين صورت، نه تنها دنيا و مال و منالش را از دست مي داد، بلكه بخاطر احياء اسلام و قرآن و سنت راستين پيامبر خدا (ص) از جان خود و بستگان و يارانش نيز بايد مي گذشت كه همين راه را برگزيد و با عزمي قوي و نيروئي الهي در آن قدم گذاشت و با نثار خون خود و عزيزانش اسلام را زنده كرد، و موجب گرديد تا فرزندانش از ائمه اهل بيت (ع) بتوانند جامعه اسلام را با اسلام و سنت راستين پيامبر خدا (ص) آشنا و آنرا تبليغ نمايند.

يزيد آشكارا و بي پرده از والي مدينه خواسته بود كه يا از حسين بيعت بگيرد و يا سر او را بردارد! اين مرد فاسق سياست پدرش معاويه را نداشت و بي هيچ ملاحظه و پروائي خون پسر پيغمبر خدا (ص) را مي ريخت. پس ‍ امام اگر همچنان در مدينه مي ماند، پيش از اينكه صدا و علت مخالفتش با يزيد بگوش مسلمانان برسد كشته مي شد و خونش به هدر مي رفت. از اين جهت براي اعلام علت مخالفت خود با يزيد دست به هجرت زد و از مدينه رهسپار مكه گرديد و به خانه خدا پناه برد و در آنجا، در موسم حج به ارشاد مسلمانان پرداخت و آنان را از حقايق اسلام و سنت راستين پيغمبر را باخبر ساخت، و موارد بدعتها و انحرافات زمامداران را از مقررات اسلامي برشمرد. در همان احوال كه حركت امام حسين توجه جهان اسلام را تا حد قابل ملاحظه اي به خود جلب كرده بود، مردم كوفه نيز با ارسال نامه هاي متعدد و مسئوليت برانگيزي مصرا از حضرتش خواستند كه به كوفه بيايد و امامت و رهبري ايشان را بر عهده بگيرد كه مردمان به ياري او متفقند و هزاران شمشيرزن در ركابش آماده دارند!

كوفه در آن زمان يكي از شهرهاي بزرگ كشور اسلام بشمار ميرفت و والي آن فرمانداران خراسان و آذربايجان و ديگر نقاط ايران را تعيين مي نمود و از مركزيت بزرگي برخوردار بود. امام براي اقامه حق و بازگردانيدن اسلام راستين به جامعه اسلامي و احياي سنت پيغمبر و از بين بردن انحرافات حاصله در دين بر اثر اجتهاد و عمل به رأي نيازمند اعوان و انصاري بود كه كوفيان در اختيارش مي گذاشتند. از اين روي دعوت كوفيان را لبيك گفت و مسلم بن عقيل پسرعموي خود را بنمايندگي به كوفه فرستاد تا صحت و يا سقم وعده كوفيان را به وي گزارش دهد، اما چه كوفه اي و چه مردماني!!

بنابراين قيام امام حسين (ع) قيام عليه انحراف از اسلام و سنت پيغمبر بود، اگر آن حضرت قيام نمي كرد، امروز حتي از مكتب خلفا و اهل سنت و جماعت نيز اثري جز در تاريخ ديده نمي شد تا چه رسد به مكتب اهل بيت (ع).

جلد سوم كتاب دو مكتب در اسلام اگر چه مقتل نيست، اما وقايع جانسوز كربلا بقدري عظيم و دردناك و تأثر برانگيز است كه همانندش را سراغ نتوان گرفت.

از اين روي اعتراف مي كنم كه بهنگام ترجمه مضامين مختلف آن نتوانسته ام از ريزش سيل اشكي كه بر اين مصيبت بزرگ از ديدگانم سرازير مي شد جلو بگيرم، و بر اين رويداد جگرخراش كه بر فرد خاندان عصمت و طهارت گذاشته است خاموش و بي تفاوت بگذرم.

اميدوارم كه اين خدمت ناچيز به ساحت قدس اسلام عزيز و ائمه اهل بيت (ع) و سالار شهيدان كربلا ابا عبدالله الحسين (ع)؛ مورد قبول و پذيرش ‍ حضرت باري تعالي قرار بگيرد كه انه سميع مجيب

تهران، عطاءمحمد سردارنيا

بيستم ديماه / 1374

هيجدهم شعبان 1416