بازگشت

پيدايش سوگواري هاي نمايشي


دو نفر جهانگرد اروپايي به نام هاي (سالامون انگليسي) و (وان گوگ هلندي) كه در دوران افشاريه و طي سال هاي 1734 - 1736 م در ايران به سر مي برده اند، از اجراي يك نوع تعزيه خواني كه روي ارابه ها صورت مي گرفته خبر داده اند. نويسندگان ضمن شرح مفصلي از مراسم سوگواري، نوشته اند: جالب ترين بخش هاي اين برنامه ها، نمايشي است كه در مجالس مجلل عزاداري روي ارابه ها به اجرا درمي آيد و در آن اعمال، رشادت ها، جنگها و زندگي امام حسين عليه السلام به نمايش گذاشته مي شود. [1] .

اين نظر را كه اين دو سياح، نخستين اروپايياني بوده اند - كه تعزيه خواني را به عنوان صحنه اي نمايشي ضبط نموده اند و يا اين وصف اين نمايش مذهبي ايراني در دوران نادرشاه افشار پديد آمده است - دكتر پرويز ممنون مورد تأمل قرار مي دهد، زيرا قرائن حاكي از آن است كه در اين عصر، تعزيه به شكل تكامل يافته امروزين اجرا نمي شده و مضامين شبيه نامه ها حالت منظومي را فاقد بوده است، بلكه صحنه هايي از حوادث محرم در كوچه و بازار به حالت نمايش نزديك به زبان حال و نوحه گري اجرا مي شده است. ساموئل هملين كه طي سال هاي 1770 - 1772م از جنوب ايران ديدار كرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستين نوع تكيه در شمال ايران (رشت) سخن مي گويد و مي افزايد: «هر قصبه اي براي خود اماكني خاص داشت كه وقتي دسته رَوي محرم به پايان مي رسيد، صحنه هاي زنده اي از واقعه كربلا در آنجا نمايش داده مي شد». [2] .

ساموئل گوتليب گملين كه به سال 1743م. به ايران آمده است، در خصوص سوگواري هاي نمايشي مطالبي در سفرنامه خود آورده است. كارستن نيبور سياح آلماني كه در دوران كريم خان زند به جزيره خارك رسيده است، در ايران ناظر چندين مجلس تعزيه بوده، ولي در انتقال گزارشهاي تعزيه دچار اشتباه شده است:

... كساني كه نقش سپاه يزيد و سردار او - شمر را - بازي مي كردند، با شمشيرهاي برهنه دور ميدان مي دويدند و چنين وانمود مي كردند كه پي كسي مي گردند. بعد [حضرت امام] حسين[ع] با چند نفر از دوستانش وارد صحنه شد و بلافاصله مورد حمله شديد دشمن قرار گرفت. از چهره و همچنين رفتار اين دسته پيدا بود كه به شدت نااميد شده اند و تصميم دارند به هر قيمتي شده جان خود را نجات بدهند و به همين دليل به شدت از خودشان دفاع مي كردند. يكي از مبارزين كه قاسم[ع ]بود، چند بار از اسب به پايين انداخته شد و وقتي او مي خواست دوباره بر اسب خود سوار شود، دخترهايش[؟!] با ناله و زاري از او خواهش كردند كه دست از جنگ بردارد. آنها چنان از ته دل گريه مي كردند كه گويي پدرشان در خطر مرگ قرار دارد ... [3] .

از جالب ترين گزارشهاي تعزيه در دوران زنديه، مشاهدات ويليام فرانكلين يكي از افسران ارتش انگلستان است كه مأمور خدمت در هندوستان بود و سفري به ايران انجام داد. وي كه در شهر شيراز شاهد اجراي كامل مراسم تعزيه عروسي قاسم عليه السلام بوده است، تعزيه را به عنوان زيباترين و والاترين نمونه تئاتر بشري، معرفي مي كند و در سفرنامه اش مي نويسد:

يكي از مؤثرترين صحنه هايي كه به نمايش گذارده مي شود، صحنه عروسي قاسم جوان، پسر امام حسن عليه السلام و برادرزاده حسين عليه السلام با دختر حسين عليه السلام است. اين ازدواجي است كه هرگز به فرجام نمي رسد، زيرا قاسم عليه السلام در روز هفتم محرم در كنار رود فرات به شهادت مي رسد. در اين نمايش به پسربچه اي لباس عروسي زنانه مي پوشانند و او را به شكل نوعروسي جوان درمي آورند. اين پسر توسط زنان خانواده كه نوحه سرايي مي كنند، احاطه شده است. در اين نوحه سرايي سرنوشت دلخراش شوهر او را كه توسط بي دينان به وجود آمده است، بازگو مي كنند. جدايي بين نوعروس و شوهرش نيز نشان داده مي شود و به هنگامي كه شوهر جوان به صحنه نبرد مي رود، زن به مؤثرترين وجه ناراحتي خود را بروز مي دهد و وقتي شوهر تركش مي كند، زن كفني به وي هديه مي كند و آن را به دور گردنش مي بندد ... . [4] .

گزارش ديگر وي از اجراي تعزيه آب فرات در شيراز است كه طي آن شخصيت ها، بازي ها، آوازها و مكالمات غمگين اين نمايش را مورد بررسي قرار داده است.

كريمسكي و برتلس كه آثاري درباره تعزيه دارند، از اجراي اين نمايش در دوره زنديه سخن گفته اند؛ در اين خصوص كه چرا تعزيه در اين دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:

در زمان كريم خان زند، سفيري از انگلستان به ايران آمد و در خدمت او شرحي در تعريف تئاترهاي حزن انگيز بيان كرد. شاه با شنيدن سخنان وي دستور داد كه صحنه هايي از وقايع كربلا و سرگذشت هفتاد و دو تن از شهيدان عاشورا ساختند و از اين حوادث غم انگيز مذهبي، نمايش هايي ترتيب دادند كه به تعزيه معروف گشت. [5] .

نصراللَّه فلسفي ضمن اشاره به نكته مزبور و تأييد آن، به نقل از يك نسخه خطي، اجراي اين نمايش مذهبي را مربوط به عصر زنديه دانسته است. مرحوم دكتر محمّدحسين محجوب نيز در مقاله اي نوشته است:

در ميان اخبار شفاهي شنيده ام كه از زمان كريم خان زند )1750 - 1779م) چندين تعزيه نامه در فارس وجود داشته اند، اما از آنجا كه كاغذ آنها پوسيده بود، از متن هايشان نسخه برداري شد و دست نويس ها را به دليل آنكه نام خدا و معصومين دين رويشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند. [6] .

سعيد عطيه ابوالنقد (محقق عرب) مي گويد: تعزيه در اواخر قرن هيجدهم ميلادي در ايران پس از آنكه تشيع را به عنوان مذهب رسمي پذيرفت، نمايش داده شد. [7] .

هانس روبرت رويمر پيدايش تعزيه را به ابتداي قرن نوزدهم ميلادي برمي گرداند:

به روزگار صفويه بازگرديم. هنوز مي توان از آثاري صحبت كرد كه وقف تحقيق در اوضاع اجتماعي و اقتصادي ايران آن عهد است. بدواً بايد از نوشته اي درباره تعزيه ذكر كرد؛ يعني صورت خاصي از نمايش كه تا به امروز نيز براي تجديد خاطره كربلا بر صحنه مي آيد. در اين اثر، ثابت شد كه تعزيه نه آن طور كه بعضي از نويسندگان پنداشته اند، به دوره رواج تشيع در ايران [عصر صفويه] راجع است، بلكه بايد ابتداي آن را سال 1800 م. دانست ... [8] .

هرمان اته هم عقيده دارد، تعزيه در آغاز قرن نوزدهم ميلادي حضور خود را در ايران نشان داده است: «درست از آغاز اين قرن در ايران مانند يونان و آلمان و اكثر ملل مغرب زمين، به مناسبت بعضي از مراسم مذهبي، نمايش هاي صحنه اي پيدا شده و مقدمه اشعار نمايشي فراهم آمده است». [9] .

از بررسي نظراتي كه بدان ها اشاره شد، مي توان اين گونه برداشت نمود و نتيجه گرفت كه مراسم شبيه خواني در دوران افشاريه و زنديه نخستين تجربه ها را سپري كرد و در اواخر اين دوران به نوع تكامل يافته اي دست يافت، اما اين نمايش هاي عاشورايي با آنچه كه بعداً در دوره قاجاريه به شكوه و رواج فزاينده اي رسيد، از لحاظ شكل ظاهر، امكانات، نوع اجرا، محتواي اشعار، مضامين و جلوه هاي هنري، تفاوت هاي عمده و آشكاري داشته است.


پاورقي

[1] مقاله (پژوهشي در تعزيه و تعزيه‏خواني)، همان.

[2] تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 188.

[3] ر. ک: سفرنامه کارستن نيبور، ترجمه پرويز رجبي.

[4] مشاهدات سفر از بنگال به ايران، ويليام فرانکلين، ترجمه محسن جاويدان، ص 72.

[5] موسيقي مذهبي، ج 1 موسيقي تعزيه)، حسن مشحون، مقدمه مؤلف.

[6] تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ص 188.

[7] تئاتر شرق، ترجمه جلال ستاري، مقاله ميراث نمايشي مصر و عرب.

[8] تحقيقات مربوط به ايران در فرايبورگ آلمان، هانس روبرت رويمر، ترجمه کيکاووس جهانداري، مجله راهنماي کتاب، بهمن و اسفند56، سال20، شماره11و12، ص 815.

[9] تاريخ ادبيات فارسي، هرمان اته، ترجمه دکتر رضازاده شفق، ص 204.