بازگشت

مقدمه


به نام خداي عارفان و محبوب عاشقان.

عاشورا روزي نيست كه تنها آن را يك تعطيلي در تقويم حيات خود براي عزاداري دانست و كربلا قطعه كوچكي از زمين نيست كه در جغرافياي زندگي ما گم شود.

صبح تا شام عاشورا، تصوير روشني از به بار نشستن حقيقتي سرخ است كه يك سو حقّ محض و سوي ديگر باطل مشوب به ظواهر حق، چشم بر چشم هم دوخته، به جدال برخاسته اند و اين نزاع حق و باطل نه اين كه قانون طبيعت باشد اما در هرصفحه اي از تاريخ به نوعي نشاني از آن يافت مي شود و در تماميّت اين كره خاكي ردّپاي آن به چشم مي خوردـ كلّ يوم عاشوراء و كلّ أرض كربلاء.

و هر روز من و تو كربلا و عاشورايي ديگر را شاهديم. عاشقان ولايت و عارفان حقيقت، اگر چه اندك در صف مجاهدانِ لشكر الهي ايستاده اند و عاقلاني كه


با عقل روزمرّه و حساب هاي مادي، آنچه را با سر مي بينند باور داشته و معيار مي دانند و به درك دل و دريافت ضمير بهايي نمي دهند، در جبهه ديگر صف آرايي كرده اند. حسينـ سلام بر اوـ فقط امام شيعيان و بزرگ سالار مسلمانان نيست، بلكه امام عاشقان، سر سلسله عارفان و سالار مجاهدان راه آزادگي است. عاشقاني كه در پرتو نورافشانيِ خورشيدِ روي او در پي افروختن شمع عقل براي ديدن حقيقت نيستند.

حسينـ سلام بر اوـ زيبا دلربايي است كه لشكريان او دلدادگان آستان ولايت و شوريدگان بارگاه حضرت حقّند....

و عصر عاشورا پايان حادثه عظيم آن روز نيست؛ آغاز گام بلندي در به دوش كشيدن پيام عاشوراست. كارواني راه مي افتد كه بزرگ پرچمدار آن زينب ـ سلام بر او ـ زن صبر و استقامت و بانوي صلابت و استواري است و ساربان آن سرور ساجدان، امام زين العابدين ـ سلام بر او ـ است؛ او كه مرد خطبه هاي آتشين و طوفان هاي كوفه و شام است، نه امامي با تني زار و نزار و عابدي بيمار!

و اين چند كلامي كه پيش روي شماست، تلاشي است براي آشنايي هرچه بيشتر با وقايع عصر عاشورا و بعد از آن.

تذكر اين نكته را ضروري مي دانم كه اگرچه هر بخش اين نوشته روايتي جداست، اما مجموع آن بيان سلسله به هم پيوسته اي است كه در پي هم مي آيد.

باشد كه چشم عنايت اهل بيت عصمت و عترت ـ سلام بر ايشان ـ بر عطش دنيا و آتش آخرت ما سايه هدايت و رحمت بيندازد.