بازگشت

از (غلط مشهور) بپرهيزيم


نويسنده اصولاً نبايد به (غلط مشهور) تن دهد و به بهانه مشهور بودن اغلاط، نوشته خود را سرشار از آن ها سازد. نويسنده خوب كسي است كه براي هر غلط مشهور، چندين درست مشهور در چـنـتـه داشـتـه بـاشـد و بـه هـنـگام، از آن ها بهره گيرد. تنها در يك مورد، غلط مشهور را بايد پـذيـرفـت؛ و آن، هـنـگـامـي است كه واژه اي داراي معادل صحيح، به گونه اي كه عرف آن را بپذيرد، نباشد. مثال: در زبان فارسي، حرف صاد وجود ندارد و واژه هاي داراي صاد از زبان عربي به فارسي راه يافته اند. ليكن امروزه برخي از واژه هاي فارسي با صاد نوشته مي شوند، همچون عدد (سَد) كه (صد) نوشته مي شود. روشن است كه اگر كسي اين واژه را به شـكل اصيل آن بنويسد، مورد اعتراض عموم قرار مي گيرد. در چنين موارد نادري، به غلطِ مشهور بـايـد تـن داد و كـوشـيـد تـا بـه تـدريـج و بـا تـوضـيـح، واژه اصـيـل و صحيح بازگردد. اينك نمونه هايي رايج از غلط مشهور كه بايد سخت از آن ها پرهيز كرد:

نادرست ـ درست خَموده، خَمودگي افسرده، افسردگي [(خُمُود) واژه اي عربي است.]

خطرات،نظرات،اثرات خطرها،نظرها،اثرها[واژه هاي سه حرفي عربي با (ات) جمع بسته نمي شوند.]

خصايل خِصال [(خصايل) جمع (خصلت) نيست.]

ناجيِ بشرمُنجيِ بشر

كنكاش [به معناي (جست و جو)]كاوش، كند و كاو

خدمت گذارخدمت گزار