بازگشت

مباحث كلي


الف كوتاه (مقصوره)

55. اغـلب اسامي خاصّ عربي كه به (الف) كوتاه ختم مي شوند، به همان صورت نوشته مي شوند:

مصطفي، مرتضي، موسي، عيسي.

در صـورتـي كـه بـعـد از ايـن گونه اسامي، (ي) اسم مصدري، نسبت، يا نكره بيايد، به شكل زير نوشته مي شوند:

مصطفايي، مرتضايي، موسايي، عيسايي.

در صـورتـي كـه مـضـاف يـا مـوصـوف واقـع شـونـد، بـه شكل زير نوشته مي شوند:

عيساي مريم، موساي كليم، مصطفاي امين.

56. ديـگـر كـلمات عربي كه به (الف) كوتاه ختم مي شوند، در نگارش فارسي معمولاً با (الف) نوشته مي شوند:

فتوا، تقوا، اقصا، مستثنا.

تذكّر: تركيب هاي عربي رايج در زبان فارسي، با همان رسم الخط نوشته مي شوند:

بنت الهدي، المسجدالاقصي.

57. كـلمـات عـربـي را كـه داراي الف كـوتـاه در مـيـان كـلمـه انـد، بـه هـمـان شكل كه بيان مي كنيم، مي نويسيم:

بنويسيم ـ ننويسيم اسماعيل ـ اسمعيل رحمان ـ رحمن الاهيّات ـ الهيّات (تايِ گرد)

58. حرف (ة) در كلمات عربي متداول در فارسي به صورت (ت) نوشته مي شود:

بنويسيم ـ ننويسيم مساعدت ـ مساعدة زكات ـ زكاة لغت ـ لغة (تشديد)

59. در نگارش فارسي، بهتر است همواره تشديد كلمات مشدّد را بگذاريم.

60. بـايـد دقـّت ورزيـد كـه كـلمـات بـدون تـشـديـد بـه هـمـان شكل خوانده و نوشته شوند؛ مانند قضات، ماده (مؤنّث)، نه قضّات، مادّه.

(تنوين)

61. تنوين ويژه كلمات عربي است.از اين رو، كلمات غير عربي هرگز تنوين نمي پذيرند:

بـنـويـسـيـم ـ نـنـويسيم تلگرافي ـ تلگرافاً جاني ـ جاناً گاهي ـ گاهاً سوم، سوم اين كه ـ سـومـاً بـه نـاچار ـ ناچاراً.

62. كلماتي كه به همزه ختم مي شوند، وقتي تنوين نصب بگيرند، به اين شكل نوشته مي شوند:

ابتدائا ـ جزئا ـ استثنائا.

63. كـلمـات (اكـثـر) و (اقـل) بـرابـر قـاعـده زبـان عرب تنوين نمي گيرند. لذا كاربرد (اكـثـرا) و (اقـلا) غلط است و مي توان به جاي آن ها (بيشتر) و (دست كم) يا (غالبا) و (حداقل) نوشت.

(جمع كلمات)

(ات ـ ان ـ ها) (نشانه هاي جمع)

64. جمع بستن كلمات فارسي با (ات) عربي يا (جات) جايز نيست:

بنويسيم ـ ننويسيم پيشنهادها ـ پيشنهادات گرايش ها ـ گرايشات آزمايش ها ـ آزمايشات كارخانه هـا ـ كـارخانجات حتّي بهتر است مگر در موارد لازم، واژه هاي عربي رايج در زبان فارسي نيز با نشانه هاي فارسي (ها) و (ان) جمع بسته شوند:

زائران، راويان، عالمان، كاسب ها، كتاب ها.

(هـا)

65. بهتر است علامت جمع (ها) براي حفظ استقلال و هويّت واژه مفرد، سهولت در خواندن كلمه، و پـرهـيز از شكل نازيبايي كه در تركيب با كلمه ديگر، به ويژه كلمات بلند، پديد مي آيد، جدا نوشته شود:

باغ ها، كتاب ها، آزمايش ها، گزارش ها.

66. اسامي خاص را كه با (ها) جمع بسته مي شوند، به اين صورت مي نويسيم:

(حسين)ها، (حافظ)ها.

67. عـلامـت (هـا) در كـلمـاتـي كه به (ه) ختم مي شوند (ملفوظ يا غيرملفوظ) حتما بايد جدا نوشته شود:

تشبيه ها، سفيه ها، خانه ها، لانه ها.

(جمع مكسّر)

68. جـمـع بستن كلماتي كه به صورت جمع مكسّر عربي در زبان فارسي به كار مي روند، با نشانه هاي جمع فارسي يا عربي درست نيست:

بنويسيم ـ ننويسيم اولاد ـ اولادها احوال ـ احوالات بيوت ـ بيوتات ديون ـ ديونات شؤ ون ـ شؤ ونات عـدد

69. (عدد) هميشه از معدود خود جدا نوشته مي شود:

يك روز، شش ماه، يك سال، يك هفته.

چنين است اجزاي عدد كسري:

يك دهم، يك هزارم، هفت پنجم.

اعداد صفت را با حرف مي نويسيم:

صدهزار نفر، پنج متر.

اعداد غير صفت را با رقم مي نويسيم:

او در سال 61 ق به شهادت رسيد.

70. تـركـيـبـاتـي چـون (يكدفعه) و (يكمرتبه) به معناي (ناگهان) به همين صورت، پيوسته نوشته مي شوند.

71. هـرگـاه عـدد بـا كـلمـه بـعـد از خـود قـيـد يـا صـفـت مستقل بسازد، پيوسته نوشته مي شود: يكدل ـ يكزبان.

72. اعداد ترتيبي (سي ام) و (سي امين) را به همين صورت مي نويسيم.

73. تاريخ روزهاي مهم و حسّاس را با عدد مي نويسيم: 15 خرداد، 22 بهمن.

74. درصد را به اين صورت مي نويسيم: 5 درصد، 7 درصد.

75. طول زمان را به اين صورت مي نويسيم: 5 ساعت و 6 دقيقه.

76. شماره شناسنامه و تاريخ تولّد را با عدد مي نويسيم.

77. تاريخ تولّد و مرگ اشخاص را به ترتيب از راست به چپ مي نويسيم: فردوسي (329 ـ 411 ق)

78. بـراي نـشـان دادن شماره هاي متوالي، شماره آغاز در سمت راست و شماره پايان در سمت چپ نوشته مي شود: ديوان حافظ، ص 30 ـ 35.(30 تا 35).

(كسره اضافه)

كـسـره اضـافـه مصوت كوتاه (ـِ) است كه ميان مضاف و مضافٌ اليه يا ميان موصوف و صفت قرار مي گيرد:

كلاسِ درس مضاف و مضافُ اليه.

درسِ مهم موصوف و صفت.

79. كسره اضافه اگر بعد از كلمه اي بيايد كه مختوم به مصوت (ا) و (اُو) باشد، بعد از مصوت و ميان دو كلمه ميانجي (ي) مي آيد:

خداي مهربان ـ آهوي وحشي ـ بوي جوي موليان ـ گيسوي سياه.

80. در صـورتـي كـه كـلمه به مصوت (و) و (ي‍) و يا مصوت بلند (اي) ختم شود، حرف آخر مضاف در تلفّظ كسره مي گيرد و در نگارش به صورت زير نوشته مي شود:

جـو نـارس ـ دو صـدمـتـر ـ پـرتـو نـيـكـان ـ نـي داوودي ـ مـاهـي شمال ـ كشتي تجاري.

(كلمات مركّب)

81. دو جزء كلمات مركّب، معمولا پيوسته به هم نوشته مي شوند:

بـنـويـسـيـم ـ نـنـويـسـيـم نـگـهـداري ـ نـگـه داري دسـتـيـابـي ـ دسـت يـابـي هـمـوطـن ـ هـم وطـن صـاحبدل ـ صاحب دل خوشبخت ـ خوش بخت.

82. هنگامي كه پيوسته نوشتن اجزاي كلمه مركب سبب اشتباه يا دشواري در خواندن و يا نازيبا بودن كلمه شود، دو جزء را جدا مي نويسيم:

بنويسيم ـ ننويسيم زيست شناسي ـ زيستشناسي خوش سخن ـ خوشسخن خوش مشرب ـ خوشمشرب.

83. كـلمـه مركّبي كه جزء دوم آن با (آ) شروع مي شود، پيوسته نوشته شده، مدّ (آ) حذف مي شود:

خوشايند، پيشامد، هماهنگ، رهاورد، پيشاهنگ.

در اين مورد نيز اگر پيوسته بودن كلمه سبب نازيبايي يا ناخوانايي شود، دو جزء را جدا مي نويسيم:

دسـت آمـوز ـ دسـتاموز خوش آهنگ ـ خوشاهنگ.

84. دو جزء كلمه مركّبي كه جزء دوم آن با همزه آغاز شود، از هم جدانوشته مي شوند:

بـنـويـسـيـم ـ نـنـويسيم هم اتاق ـ هماتاق هم اسم ـ هماسم هم اكنون ـ هماكنون.

85. دو جزء مصادر مركّب، جدا از هم نوشته مي شوند:

دست يافتن، بزرگ داشتن، نگاه داشتن، گرامي داشتن.

امّا كلمات مركّب مشتق از اين گونه مصادر را پيوسته مي نويسيم:

بـنـويـسـيـم ـ نـنويسيم بزرگداشت ـ بزرگ داشت دستيابي ـ دست يابي نگاهداري ـ نگاه داري گـرامـيـداشـت ـ گـرامـي داشـت.

86. در نـگـارش كـلمـات مـركـّب عـربـي مـصـطـلح در فـارسي، استقلال كلمات را حفظ مي كنيم:

بنويسيم ـ ننويسيم ان شاء الله ـ انشاء الله مع هذا ـ معهذا مع ذلك ـ معذلك.

87. در نگارش كلمات تـركـيـب يـافـتـه از چـنـد كـلمـه و مـعـطـوف بـه يـكـديـگـر، استقلال كلمات را رعايت مي كنيم:

بـنويسيم ـ ننويسيم گفت و گو ـ گفتگو شست و شو ـ شستشو.

88.اجزاي كلمه مركّبي كه حرف آخر جزء اوّل و حرف اوّل جزء دوم آن يكي باشد، جدا نوشته مي شوند:

بنويسيم ـ ننويسيم هم منزل ـ هممنزل فرش شويي ـ فرششويي مهمان نواز ـ مهماننواز هم مسلك ـ هممسلك مهدي يار ـ مهدييار (همزه)

(همزه ميان كلمه در زبان فارسي)

89. در زبان فارسي، ميان كلمه (همزه) قرار نمي گيرد و آنچه ميان كلمات فارسي با آواي (همزه) تلفظ مي شود، در حقيقت (ي) است و بايد به صورت (ي‍) نوشته شود:

بـنـويـسـيـم ـ ننويسيم آيين ـ آئين آيينه ـ آئينه پايين ـ پائين مي گوييم ـ مي گوئيم بفرماييد ـ بفرمائيد رويين ـ روئين پاييز ـ پائيز مي آييم ـ مي آئيم گفت و گويي ـ گفت و گوئي تذكّر: كلمه (زائو) از اين قاعده مستثنا است.

90. همزه ميان كلمه در كلمات عربي و ساير واژه هاي بيگانه تابع قواعدزير است:

همزه وسط كلمه، پس از مصوّت كوتاه (ـَ) و پيش از مصوّت بلند (آ) نوشته نمي شود:

مآل، مآخذ، لآلي، منشآت، مآب.

همزه پس از حرف ساكن و پيش از مصوّت بلند (آ) نوشته نمي شود:

قرآن، مرآت

همزه وسط كلمه پس از مصوت كوتاه (ـُ) به صورت (ؤ) نوشته مي شود:

مـؤ دب، مـؤ مـن، مـؤ سـس، مـؤ تـمـن، رؤ يـت، مـؤ ثـر، سـؤال، مؤيّد.

هـمـزه پـس از مـصوت هاي كوتاه (ـَ) و (ـِ) به صورت (ئ‍) نوشته مي شود مشروط به اين كه پيش از مصوّت هاي بلند (او) و (اي) نباشد:

ائتلاف، تبرئه، تخطئه، سيّئات، لئام.

همزه مفتوح ما قبلْ ساكن، در وسط كلمه با پايه الف نوشته مي شود:

جرأت، نشأت، هيأت، مسأله.

همزه مفتوح در وسط كلمه پس از مصوت (ا) با پايه (ئ‍) نوشته مي شود:

قرائت، دنائت، برائت.

همزه متحرّك پيش از مصّوت بلند (اُو) به تبعيت از مصوّت، به صورت (ؤ) نوشته مي شود:

شؤون، مسؤ ول، رؤ وس، رؤ وف، مرؤ وس، مؤونه.

همزه مكسور پس از مصوت بلند (ا) در كلمات عربي رايج در زبان فارسي، گاه به صورت (ي) تلفظ و نوشته مي شود:

رايج، عايد، فوايد، شمايل، طايفه، دقايق، نايب.

و گاه به همان شكل باقي مي ماند: نادرست به نظر مي آيد:

مـسـائل، مـصـائب، صـائب، رسـائل، جـائر، خـائف، سائل، قائم، ملائكه، ائمّه،خائن، دائرة المعارف.

همزه پيش از مصوّت بلند (اي) به صورت (ئ) نوشته مي شود:

مرئي، لئيم، جبرئيل، ميكائيل، عزرائيل، رئيس، زئير، بمبئي.

هـمـزه اكـثـر كـلمـات خـارجـي را هـمـان گـونـه كـه تـلفـّظ مـي كـنـيـم، بـه شكل (ئ‍) مي نويسيم و نه با ياء:

بـوئنـوس آيـرس، سـوئد، سـوئز، رافـائل، بـوسـوئه، نوئل، زئوس، كاكائو، شائول، تئاتر، سِئانس، رئاليست، اورلئان، لائوس.

همزه در كلمه (ابن) چنانچه بين دو اسم خاص قرار گيرد، حذف مي شود: علي بن ابي طالب، محمّد بن عبدالله.

در مـواردي كه كلمه (ابن) در اول سخن قرار گيرد يا بين دو اسم فاصله بيفتد، همزه آن حذف نمي شود:

علي [بخش 1] ابن ابي طالب.

ابن سينا از حكماي بزرگ اسلام است.

91. شيوه نگارش همزه پاياني به شرح زير است:

پس از مصوّت كوتاه (ـَ) به صورت (أ) نوشته مي شود:

مبدأ، منشأ، ملجأ.

هـمزه اين گونه كلمات هنگام چسبيدن به (ي) نسبت يا نكره يا وحدت به صورت زير نوشته مي شود:

مبدئي، منشئي، ملجئي.

پس از مصوّت كوتاه (ـُ) به (ؤ) تبديل مي شود:

لؤ لؤ، تلألؤ.

هـنـگـامـي كـه بـه ايـن گـونـه كـلمـات (ي) نـسـبـت يـا نـكـره يـا وحـدت بـپـيـونـدد، بـه شكل زير نوشته مي شود:

لؤ لؤ ي، تلألؤ ي.

غير از موارد ياد شده، همزه در آخر كلمه به شكل (ء) نوشته مي شود:

جزء، سوء، شي ء.

هـنـگـامـي كـه بـه ايـن گـونـه كـلمات (ي) نسبت يا وحدت يا نكره بپيوندد، به صورت زير نوشته مي شود:

جزئي، سوئي، شيئي.

92. همزه پاياني فقط در كلمات عربي به كار مي رود. از اين رو، در پايان كلمات فارسي، نبايد همزه به كار برد. مثلا(بها) (ارزش) كلمه فارسي است و بدون همزه نوشته مي شود و در حالت اضافه (ي) مي گيرد: بهاي كتاب.

93. از آوردن همزه در پايان جمع مكسّر عربي، تا حدّ امكان پرهيز شود:

بـنـويـسـيـم ـ نـنـويـسيم شهدا ـ شهداء انبيا ـ انبياء علما ـ علماء وزرا ـ وزراء اين گونه كلمات در حالت پيوند، (ي) مي گيرند:

شهداي انقلاب، انبياي بزرگ، علماي صالح، وزراي ما.