بازگشت

دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي


(1400 ق تاكنون)

بي ترديد پيروزي انقلاب اسلامي، از جهات مختلف، نقطه عطفي در حيات مجالس و هيئت هاي مذهبي طول تاريخ در ايران محسوب مي شود. رشد چشمگير كمّي و كيفي اين مجالس و در عين حال برخورداري از تنوّع گونه اي، مشخّصه بارز و منحصر به فرد اين دوره است.

دوره چهارم از برخي جهات با دوره هاي اوّل و سوم، و از برخي جهات ديگر نيز با دوره دوم حيات هيئت هاي مذهبي همانندهايي دارد: از نظر حضور پُر رنگ ادبيات حماسي و ظلم ستيز، با دوره هاي اوّل و سوم؛ و از جهت وابستگي و ارتباط پنهان / آشكار و مادي / معنوي بخش قابل توجّهي از هيئت ها به حاكميت و نظام سياسي كشور و تطابق، دفاع و حركت در جهت آرمان ها و منافع حكومت، با دوره دوم شباهت دارد.

البته در ارزيابي ارتباط هيئت هاي مذهبي با حاكميت در دوره چهارم، نظريه هاي مختلف و متضادّي مطرح است: از جمله عدّه اي از مذهبي هاي [خصوصاً] سنّتي، كه قائل به لزوم تفكيك ميان مقولات ديني و حكومتي هستند، بر اين باورند كه هرگونه ارتباط و در هر صورتي بين مجالس و آيين هاي ديني و دستگاه حاكم، مساوي با وابسته، غير مردمي و حكومتي (: تابع حكومت) شدن اين مجالس است، و بنابر اين امري مذموم است. فرقي هم نمي كند كه حكومت جمهوري اسلامي باشد يا مثلاً حكومت ناصر الدين شاه.

در مقابل، انقلابيان معتقدند مقايسه نظام مقدس جمهوري اسلامي با سلسله هاي ستم شاهي طول تاريخ، قياس مع الفارق و اساساً غلطي است. چرا كه به يك معنا پيروزي انقلاب اسلامي را بايد نتيجه و ثمره مبارزات بي امان شيعه در طول تاريخ و از جمله در قالب مجالس سوگواري دانست. بنابر اين از اين پس، ديگر اين مجالس و هيئت ها بايد جهت گيري خود را به حراست از آرمان ها و كيان اين نظام تغيير دهد و به عنوان ابزاري كارآمد، به خدمت نظام اسلامي درآيند. يعني آنچه كه در هيئت هاي انقلابي مصداق مي يابد.

فارغ از اين دو نظريه، عدّه اي نيز بر اين باورند كه از آن جا كه تحقّق «انقلاب اسلامي» در نظام فعلي «جمهوري اسلامي» يك پروژه ناتمام مانده است؛ و كسي نمي تواند مدّعي ناب بودن نظام سياسي حاكم و شايستگي آن، در نمايندگي تام و تمام تشيّع ناب شود و لذا هر لحظه مي توان به خطا رفتن آن را محتمل دانست؛ بنابر اين نبايد زلف هيئت هاي مذهبي را به زلف حاكميت گره زد؛ بلكه بايد با بستر سازي و تقويت استقلال اين نهادهاي اجتماعي - ديني، به موازات فرهنگ سازي و تلاش در جهت تحقق قرائات ناب و راستين از اسلام و تشيّع، از پتانسيل هيئت ها به عنوان سنگ محك حركت انقلاب بهره برد. در اين صورت بديهي است تا آن جا كه جهت گيري و حركت كلّي نظام جمهوري اسلامي در راستاي تشيّع ناب باشد، هيئت هاي مذهبي هم منافع و آرمان هاي آن را منافع و آرمان هاي خود خواهند دانست؛ و هر جا اين جهت گيري و حركت به بيراهه رود، هيئت ها هم راه خود را جدا خواهند ساخت. تذكّر اين نكته هم البته لازم است كه حمايت از آرمان هاي انقلاب اسلامي و حركت در جهت آنها، يك مقوله است؛ و حمايت از آرمان ها و منافع يك حزب، سليقه، جناح و گروه سياسي يا فكري، و ابزار دست شدن سياست بازان، مقوله اي ديگر.

ضمن آن كه نبايد فراموش كرد همان گونه كه قرائت و روايت غير سياسي از واقعه عاشورا، تحريف روشن ماهيت آن قيام است؛ قرائت مطلقاً سياسي از آن هم همين حكم را داراست. [1] .


پاورقي

[1] تأملي در نهضت عاشورا، ص 310.