بازگشت

از ممنوعيت مجالس سوگواري توسط پهلوي اول تا پيروزي انقلاب اسلامي


(1400 - 1350 ق)

اين دوره از حيات هيئت هاي مذهبي را مي توان از چند جهت مشابه دوره اوّل دانست. مجالس مذهبي در اين دوره، اگر چه با نمونه هاي اوّليه شان در دوران حيات ائمه طاهرين تفاوت هاي شكلي و ماهوي بسياري يافته بودند، امّا هر دو در خصلت غير قانوني بودن از نظر قدرت حاكم و پنهاني برگزار شدن و نيز در رويكرد انتقادي و اعتراضي نسبت به دستگاه حاكم شباهت دارند. خصوصاً با روشن شدن اوّلين جرقه هاي انقلاب اسلامي در آغاز دهه چهل شمسي، و با كمك روشن گري هاي روشنفكران و روحانيون آگاه و در رأس همه امام خميني قدس سره، هيئت هاي مذهبي به جايگاه واقعي خود پي بردند و به تدريج توسّط توده انقلابي و جوان بدان دست يافتند. روحيه ظلم ستيزي و عدالت خواهي در هيئت ها و مجامع ديني احيا شده و جهت گيري تحريف شده تا حدّ زيادي اصلاح شد و در راستاي مبارزه توأمان با ظلم داخلي (: استبداد پهلوي) و ظلم خارجي (: استكبار و صهيونيزم جهاني) امتداد يافت.

نسل جوان و مبارز آن زمان، تحت تأثير قيام امام خميني و آموزه هاي انديشمنداني چون دكتر شريعتي و استاد مطهري، بدنه اصلي اين جنبش سياسي - مذهبي را تشكيل مي داد. دامنه اين جنبش تا آن جا گسترش يافت كه به تدريج شاخه مجزّايي در هيئت هاي مذهبي تكوين يافت كه در اجتماعات مذهبي ها، اين تفكّر را نمايندگي مي كرد. شاخه اي كه «هيئت هاي انقلابي» نام گرفت؛ به موازات و در رقابت با «هيئت هاي سنتي» كه كمابيش در همان فضاي گفتماني دوره دوم حيات هيئت ها سير مي كردند. در آن فضاي پر شور و هيجان، رقابت اين دو شاخه از هيئت هاي مذهبي، گاه به دو نوع اسلام (: اسلام متحجّر / اسلام مترقّي) و دو قرائت متفاوت از تشيّع (: تشيّع سياه / تشيّع سرخ، يا تشيّع صفوي / تشيّع علوي) تعبير مي شد. طبيعتاً در بيشتر موارد هم غلبه با هيئت هاي انقلابي بود و همين مسئله، در نهايت به احياي قدرت فراموش شده اين مجالس انجاميد. تا آن جا كه كسي نمي تواند منكر نقش بي بديل هيئت ها و آيين هاي مذهبي در پيروزي انقلاب اسلامي شود. اين امر همچنين تا حدّ زيادي مديون موفقيت امام خميني و علما و انديشمندان هوادار او و القاي الگوي تطبيقي قيام عاشورا و قيام مردم ايران است.