بازگشت

فلسفه عزاداري بر امامان چيست؟


عاشق اگر عاشق باشد، خود مي گريد پس چرا با برانگيختن احساساتش اشكش را در بياوريم و آيا اين اشك ها نقش تربيتي دارد؟

مساله گريه و عزاداري بر حضرت سيد الشهدا عليه السلام از افضل قربات است و فلسفه هاي سازنده و تربيتي متعددي دارد از جمله:

1 - زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني.

2 - الهام روح انقلاب، آزادگي، شهادت طلبي، ايثار و حقيقت جويي.

3 - پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين.

4 - اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف ديني.

5 - پالايش روح و تزكيه نفس.

6 - اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و... اما اينكه اشك و گريه خود به خود به وجود مي آيد يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگري است.

مسلما هر مسلمان پاك طينتي با يادآوردن مصائب ابا عبدالله (ع) و عظمتي كه آن حضرت به وجود آورد، اشك سوز و گاه اشك شوق مي ريزد، ولي مجالس روضه خواني نقش تذكار و يادآوري دارند نه تلقين و اين با خواندن روضه هاي صحيح و واقعي به دست مي آيد، نه پيرايه ها و خرافات. در ضمن خلاقيت هنري مانند بيان كردن حقايق با اشعار زيبا يا صداي خوب نيز مساله مهمي است و نقش بسيار ارزنده اي در جذب توده ها و سيراب كردن عواطف دارد.

اصولا يكي از روش هاي بلند دين بويژه اسلام آن است كه همه چيزش با هنر آميخته شده و همراه با زيباترين آفرينش هاي هنري توانسته است حقايق بلند را شيره جان مردم سازد و در اعماق وجود آنان جايگزين كند.