بازگشت

مخالفين عاشورا


مرحوم آيت الله سيد محسن امين در پاسخ شخصي كه پرسيده بود چرا فرقه ي شيعه اين همه به عاشورا اهميت مي دهند؟ فرموده بود: «شيعه مي ترسد عاشورا را هم مثل قضيه ي غدير لوث كنيد و لذا هر سال آن را باشكوه تر برگزار مي كند.»

با نگاهي به تاريخ تشيع به خوبي آشكار است كه هيچ سالي بر جامعه ي شيعه نگذشته است كه امت بيدار، عزاداري و مراسم عاشوراي آن سال را از سال پيش باشكوه تر و عميق تر برگزار نكند. در اين رهگذر چه بسيار مشكلاتي را كه پشت سر گذاشته است، گاهي حكومت هاي جائر چنان عرصه را بر عزاداران حسيني تنگ مي كردند كه اجازه ي برگزاري يك مجلس مختصر و ساده را هم نمي دادند، با اين همه فشار و محدوديت باز مراسم عاشورا اگر نمي توانست آشكارا برقرار شود، در مكان هاي بسته و مخفي برگزار مي شد و با توسل به صدها ترفند و بهانه و جابه جايي و پنهان كاري بالاخره شيعه آيين خويش را اجرا مي كرد.

بهترين نمونه ي ان اختناق و سنگ اندازي و سخت گيري ها را در همين اواخر در زمان حكومت رضاخاني مي توان ديد، برهه اي كه چنان بر روحانيت و حوزه هاي علميه و مراسم مذهبي فشار آوردند


كه روحانيت براي حفظ عمامه هاي خود زحمات بسياري را متقبل شدند و در سرتاسر كشور شيعي آن روز هيچ كس حق نداشت مراسم عزاداري و روضه خواني و يا جشن ولادت براي ائمه معصومين بگيرد.

سؤال اين جاست كه در طول تاريخ چرا حكومت هاي جائر و غاصب اكثر همّ شان را درصدد محو و اضمحلال چنين مناسك و مجالسي به كار مي بردند؟

چه واقعيتي، چه تأثيري، چه استحكام و يقيني در اين مراسم نهفته بود كه تمام حكومت هاي مخالف در محو و رد چنين فعاليت هايي هم دست و هم داستان بودند؟

آنان عليه مراسمي كمر بسته بودند كه ريشه در عقايد و باور مردمي داشت و شايد گاهي در برهه هايي از تاريخ هيچ بويي از سياست و مخالفت هم از ظواهر آن برنمي خاست، پس چه ارزشي در عمق و انديشه و ريشه ي خويش داشت و چه نفوذ سريع و دامن گستري را عليه انحرافات دستگاه هاي حاكمه پنهان و آشكار داشت كه اين چنين هميشه و همه وقت و در همه ي ادوار و به صورت هاي گوناگون در طول قرون متمادي مورد تهاجم قرار مي گرفت؟

در طول قرن ها، بايد با تبديل نسل ها، تغيير آداب ها و سنن، جابه جايي شهرها، شروع و ختم، ظهور و سقوط، قدرت و ضعف مدنيت هاي مختلف، چه واقعيتي در عاشورا نهفته بوده است كه نه آن كه تبديل نشده است و نه آن كه تحريف نگرديده است و نه آن كه فراموش نشده و به سستي و بي اعتباري نگراييده و هرگز از دواير عقيده و ايمان ملت به دايره هاي سنت و آداب اجتماعي سقوط نكرده و به رسوم ملي تبديل نشده بلكه همچنان در اوج باورهاي الهي فرا قومي، فرا ملّي، متنفذ، محرك و تغيير دهنده ي ملت ها باقي مانده است و برعكس در ادب، هنر، انديشه و همه ي آثار مدنيت قومي


تأثيري ماندگار به جاي گذاشته است؟

مراثي باقي مانده از سخنوران و شاعران و نويسندگان و ادبيات عاشورايي، خود بخش ويژه و وسيعي را در علوم انساني ما اشغال كرده است و اين مهم، حتي در ادب يك كشور، در محدوده ي يك زمان، محدود نشده است.

ادبيات عاشورا، زبان هاي گوناگون را در قاره ي آسيا و افريقا دربر دارد.

مراثي عربي، تركي، فارسي، اردو، با زيرمجموعه هايي از صدها گويش محلي كه بر جاي مانده است، اگر به صورت مستقلي جمع آوري شود، خود ده ها جلد كتاب را به خويش اختصاص مي دهد و مسلما آن چه كه مانده است، همه ي آن چه كه بوده است، نيست و هر پژوهشگري مي داند با آن همه دشمني و كارشكني و محو و طرد و رد عاشوراييان و عاشورا، چه بسيار سخنوران و شاعران كه در نيمه ي زندگي به جرم تشيع و يا به جرم سرودهاي عاشورايي و اخلاص نسبت به ائمه ي معصومين از نعمت حيات محروم شدند و لذا چه بسيار ناسروده ها كه مي توانست سرود شود و چه بسيار نانوشته ها كه مي توانست مكتوب گردد و چه بسيار آثار هنري كه در زمينه ي خط و نقاشي و معماري و... كه از ميان رفته است و در غبار ايام براي هميشه پنهان مانده است و يا به ستم و توطئه ي سكوت تاريك انديشان از صحنه ي ماندگاري در ادب فارسي پاك گرديده است و چه بسياري از هنرمندان و شاعران كه به جهت وجود جوّ وحشت و ريشخند و استهزا و طرد از وطن و يا ويران شدن خانه و كاشانه و يا نابود شدن حاصل كار و تلاش شان، موفق به ايجاد خلاقيت هاي خود در اين زمينه ها نشدند.

هلالي جغتائي را در چارسوق هرات به جرم تشيع گردن زدند، فردوسي طوسي را از جايزه و حق التأليف شاهنامه محروم ساختند و


او را به جرم عقايد شيعي (بددين و بدكيش) خواندند تا آن جا كه از ستم محمود غزنوي كه انگشت در جهان كرده بود و (قرمطي) مي جست، مجبور به فرار و پنهان شدن در سرزمين طبرستان گرديد.

ناصر خسرو قبادياني به دره ي (يمگان) در عمق آسياي مركزي به سرزمين بدخشان گريخت و همه ي عمر را از ستم خلفاي جور در غربت و دربه دري به سر برد زيرا كه نمي خواست پاكيزه درّ دري را به پاي خوكان و سگان بريزد و نمي توانست به خلفاي عباسي سر بسپرد.

هلالي جغتائي را به جرم سرودن اشعاري در مدح اميرالمؤمنين (ع) و خاندان طهارت (ع) به شهادت رساندند، او سروده بود:



اسدالله سرور غالب

شاه مردان علي ابوطالب



ساقي شيرگير سرمستان

زير دستش همه زبردستان



همه شاهان به بزم زر بخشند

شاه ما روز رزم سر بخشند



كيست اين چاريار مذهب من

علي و فاطمه، حسين و حسن



من سگ باوفاي اين هر چار

هر دو چشمم براي ايشان چار



چرا دور مي رويم، در همين عصر حاضر هنوز كتاب بزرگ الغدير ورودش به بعضي از كشورها ممنوع اعلام شده است.

آن چه در اين ميان بر سر مدفن مطهر آن شهيد بزرگ عالم ايجاد در طول اعصار از سوي جائران تاريخ انسان آمده است، كه اگر مجموعه ي وقايعي كه دشمنان عليه آن خاك مقدس ايجاد كرده اند، اگر به صورت فشرده و گذرا نوشته شود، مجلدات فراواني را مي طلبد.

به تاريخ بنگريد، گاهي قبر مقدس را آب بستند، گاهي دستور شخم زدن مرقد مطهر را صادر كرده اند، گاهي زائرانش را قتل عام كرده اند، زماني كربلا را به محاصره گرفته اند، گاهي حرم مطهر را به گلوله و توپ بسته اند و اشياي قيمتي آن را به تاراج برده اند، اين ها


گوشه هايي از وقايعي است كه نه يك بار بلكه بارها و بارها تكرار شده است، داستان حكومت عثماني و آن چه كه در آن مدت به وقوع پيوست، قضيه محاصره كربلا و نجف به وسيله ي ارتش انگليس و كشتار آنان، واقعه ي وهابيت و جنايتي كه اين فرقه ي مستحدثه در آن ديار انجام دادند، و آن چه كه حزب بعث بر سر اماكن مقدسه ي شيعي در عراق آورد، همه و همه تنها تاريخ يك صد و پنجاه سال گذشته است و وقايعي است كه بر آن خاك مطهر شكل گرفته است كه هر كدام با وسعت فاجعه اي كه در خود دارد، مي تواند كتاب مستقلي باشد.

مشخص است كه دشمنان اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت در اعصار مختلف، به شيوه هاي گوناگون درصدد محو و نابودي اركان نظام اعتقادي تشيع بودند و در اين راه از همه ي ابعاد تهاجم سود مي بردند، در حوزه هاي ديني با جعل حديث و تحريف روايات و تحريم احاديث شيعي، در حوزه ي تاريخ در تحريف وقايع و كم رنگ و بي رنگ سازي نقاط عطف و سكوت در برابر حقايق و ايجاد شبهه و شك در خوانندگان، كار را آغاز كردند.

تراشيدن فرق مختلف كه همگي در دشمني با تشيع هم داستان بودند، يكي از ترفندهاي دشمن در طول تاريخ اسلام بوده است.

خشم جائران تاريخ از عاشورا و عاشوراييان تا بدان حد بود كه حتي زيارت نامه هايي را نيز جعل مي كردند.

بسياري از علما و انديشمندان آنان در اين شك و شبهه سازي، طرد و محو، تحريف و جعل اگر پيشتاز نبودند، از دولت هاي جائر عقب هم نمي ماندند؛ مثل آن كه گفته بود: يزيد را لعن نكنيد، شايد توبه كرده باشد و ديگري كه عذاب الهي قتله ي ائمه معصومين (ع) را از ماده ي عذوبت گرفته بود و به معناي شيريني و شادماني تعبير كرده بود و يا آن عارف نمايي كه ادعاي شهود معنوي داشت و صورت ملكوتي همه ي شيعيان را به صورت حيوانات مي ديد و يا آن ديگري


كه عاشورا را و حركت امام ابي عبدالله (ع) را به يك سفر سياسي جهت دستيابي به خلافت و دنياطلبي مفهوم ساخته بود و يا آن كس كه روز عاشورا را جشن مي گرفت و آن را روز شادماني و بهجت و سرور مي خواند و يا آن ديگري كه علوم امامت را نفي مي كرد و مي گفت: اگر امام حسين (ع) مي دانست كه كشته مي شود حركت او جز يك خودكشي چيز ديگري نيست، بااين مقدمه مشكل زمان ما و تهاجم دشمن به عاشورا و عاشوراييان حال و هواي ديگري دارد، با شرايطي كه اينك در جهان حكم فرماست و با ابعاد غالب صلح طلبي و انسان دوستي و آزادي خواهي كه تمامت سطح انديشه ي روشنفكران جهاني و در نتيجه معتقدان داخلي آنان را پر ساخته است و به جهت وسعت اطلاعات و ارتقاي سطح فرهنگ جوامع به خصوص جهان سوم و ادعاي دموكراسي و آزادي و عدالت اجتماعي توسط روشنفكران اين مجموعه، شيوه هاي دشمني هم از راه خشونت و استبداد قبل، به شيوه هاي جديد فرهنگي و در پوشش روش شناسي علوم، تغيير كرده است.

اين بار اگر صدام حرم مطهر را به توپ مي بندد، تنها شايد روح مستبد و خشن آن نافهم تكريتي نداند كه هيچ فايده اي در درازمدت در اين عمل جنايت كارانه متصور نيست، بلكه نتيجه ي اين خشونت و كشتار به ضرر خودشان خواهد بود.

اگر دشمن در آن جبهه عريان و بدون آبرو و حيثيت بين المللي عمل مي كند، در عرصه ي فرهنگ، تهاجمي آغاز شده است كه هزار بار خطرناك تر از ناداني هاي صدام تكريتي است.

اين بار دو محور باور و سنت مورد تهاجم معانداني است كه سعي دارند بنيان ايمان هاي شيعي را از سطح تحصيل كرده ها و جوهره ي سنت هاي پسنديده را از سطح عام محو سازند.

در بيش تر تهاجمات فرهنگي سعي شده است تا ابتدا ارزش هاي ثابت شيعي را در حوزه ي باورها و عقايد به ارزش هاي قابل تغيير،


قابل تبديل به هر شيوه كه مورد استفاده ي خودشان بهتر واقع مي شود تبديل كنند و از سوي ديگر در حوزه ي اجتماعي بسياري از سنت هاي شيعي را متروك، واپس گرا، بي فايده، دست و پا گير، دشمن تراش، عقب مانده از روز و دليل فقر و ذلت معرفي كنند.

از سويي ايستادن بر ارزش هاي عاشورا را كاري بي فايده مي دانند و مي گويند واقعه ي عاشورا، واقعه اي كهنه شده است كه ايستادن بر تولي و تبراي آن، نه آن كه دردي را دوا نمي كند بلكه جز دشمن تراشي و جبهه بندي در امت واحد اسلامي و ايجاد تفرقه و نفاق در حال و هواي فعلي، بهاي ديگري ندارد و به قول آن نويسنده نه اعقاب مقتولين و نه اعقاب قاتلين و نه حكومت اموي و نه اختناق عباسي، هيچ كدام بر جاي نمانده است.

از سوي ديگر مكاتب الحادي غرب در كسوت فلسفه ي تاريخ و فلسفه ي دين، ارزش هاي ثابت را، ارزش هاي متغير و سنت هاي پسنديده را سنت هاي ناپسند و دين و آزادي را، دو نيروي مقابل يكديگر قلمداد كرده و با نام هايي جهان پر كن، راه را براي تشكيك اذهان جوان هاي ما باز مي كنند تا صحنه ي آينده، آماده براي ورود عقايد و تحليل و تفسير و نقدهاي جديدي بشود تا در كسوت علم و با تكيه بر فلسفه ي كهنه ي (آگوست كنتي)، همه ي علوم وحياني زير سؤال برود.

انديشه هاي ملحدانه اي كه در كسوت معلمان و عالمان، گرگ هاي رمه هاي بي يار و ياورند و در چهره ي علم، درصدد امحاي باورهاي شيعي اند و در حيطه ي روشن فكري غربي آن، شب كاروان داري راهزن، در مصداق زمان ما است و هر كس در اين حيطه اگر بر احكام الله و محبت اهل بيت (ع) پافشاري كند، به جهالت، دگماتيسم انديشه، نافهمي مشكلات زمانه، دور بودن از قافله ي مدرنيسم، كه روح زمانه ي ما در كلام روشن فكران خوانده مي شود، متهم مي گردد و آن ها را مشتي مغزهاي كهنه مي خوانند كه لامحاله دير يا زود خاك خواهند شد.


وقتي در برهان انديشه اي، احكام الله و حلال و حرام اللهي طبق نيازهاي زمانه و تغييرات سريع و هر روزه ي دنيايي كه به سوي جهاني فراصنعتي مي رود قابل تغيير باشد و اين تغييرپذيري را هم جزو اركان علمي فهم از دين بدانند، ديگر مسخ شدن چهره ي ديانت در آينده اي نه چندان دور، مسئله ي عادي و رو به رشدي خواهد بود كه هر روز بيش تر از صراط مستقيم دور خواهد شد و در هر گام از آن چكادهاي سرفراز اسلامي حقيقي به سوي قلب باورها و ماهيت ها نزول خواهد كرد و بر هر انديشمندي روشن است كه اين مسير منحرف به كجا ختم مي شود.