بازگشت

سخن ناشر


بسمه تعالي

تاريخ اسلام شخصيت هاي بسياري را در خود جاي داده است، فرهنگ اسلام عرصه هاي گوناگوني با خود دارد و در هر عرصه پهلوانان و بزرگاني نام آور كه افتخار آفريده اند، اما هرگز صحنه ي عاشورا و آنچه در آن گذشت را همتايي نيست. چنانكه افتخار آفرينان آن عرصه نيز هرگز همتاياني ندارند.

در كجامي توان سراغي از جانفشاني هاي علمدار رشيدش گرفت؟ در كجا مي توان رشادت ها و بيداري هاي زينب را جستجو كرد؟ در كدامين عرصه نبردي امت پيامبري با شبيه ترين آفريدگان به آن پيامبر در خلق و خلق و منطق اين چنين روبرو گشته است؟ در كدامين روبرويي حق و باطلي بدبختي تا بدانجا پيش رفته كه در صحنه ي نبرد كودك ششماهه اي را سرباز شناخته و با تير سه شعبه هدفش گيرند؟...

و بالاخره در كدامين روزگار كلام ناطق خدا و جلوه گاه همه ي زيبايي ها با همه ي زشتي ها و پستي ها روبرو گشته تا گمراهان بنام خدا و به قصد قربت او پاره پاره اش كنند؟

در كدام عرصه اي خون خدا و فرزند خون خدا هر لاله و غنچه ي زيبايي را كه در چنته داشته بر صحنه آورده و پيشكش ساخته تا جرثومه هاي فساد و پليدي كنه هستي و نهايت درون خويش را برملا سازد...

و اينگونه بايستي از حق، از دين خدا و از ولايت مولا كه ناموس كبرياست دفاع كرد و جانانه ايستاد و بهره گرفت...


و اين تنها يك روي آن سكه ي سرخ است... و اين سكه روي ديگري نيز دارد... او هر آنچه در كف داشت تقديم خدا و راهش كرد، خدا نيز ويژگي هايي به او بخشيد كه هرگز به كسي نداده است، پاداشي كه در تمام قرون و اعصار از تازگي نيفتاده و هر روزي جلوه اي نو دارد و چه زيبا به نظم آورده اين حديث شريف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را، مرحوم علامه صالح بن عبدالوهاب معروف به ابن العرندس حلي رحمة الله در آن قصيده ي زيباي معروفش:



...و فيه رسول الله قال و قوله

صحيح صريح ليس في ذلكم نكر



حبي بثلاث ما أحاط بمثلها

ولي، فمن زيد هناك و من عمرو



له تربة فيها الشفاء و قبة

يجاب بها الداعي اذا مسه الضر



و ذرية درية منه تسعة

أئمة حق، لاثمان و لاعشر... [1] .



در باره ي حسين عليه السلام، پيامبر صلي الله عليه و آله چنين گفت و گفته اش صريح و البته صحيح و غيرقابل ترديد است.

سه چيزش داده شده كه همانندش را هرگز ولي خدايي بدست نياورده، زيد و عمرو در آنجا چه كاره اند؟

او را تربتي است كه در آن شفا، و گنبدي كه دعاي هر دعا كننده اي در آن به اجابت مي رسد، آنگاه كه گرفتاري او را دريابد.

و فرزنداني همچون در گران كه نه تن از آنان پيشوايان حق اند، نه هشت و نه ده....

و اين كتاب كه توسط يكي از دانشمندان صاحب نظر در متون ديني نگاشته شده، يكي از اين ويژگي هاي منحصر بفرد آن امام فداكار را به بحث و جستجو كشيده و زواياي نهان شرعي، تاريخي و اجتماعي آن را روشن


ساخته، و خوشبختانه فاضل و محقق گرانمايه جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي باقري بيدهندي زيد عزه با وجود اشتغالات فراوان تحقيقي و فراغت اندك، باعنايت و پاسخ مثبتشان به درخواست اين بنياد علمي پژوهشي فرصتي را به تحقيق، استخراج منابع و ويرايش اين كتاب ارزشمند اختصاص داده و ما را در احياي آن كتاب ياري و افتخار نشر آن را نصيبمان ساخته اند...

باشد كه با عنايات ويژه ي حضرتش توفيق استشفاء و استجابت يافته و از انوار طيبه ي آن امامان همام عليهم السلام تابشي بر تن و جانمان استوار گردد.

والسلام

علي لسان الدين رستگار جويباري

بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نور الاصفياء



شبي در يك زيارتگاه مهري

ز يار با صفا آمد به دستم



چو گل بوييدم و بوسيدم آن را

هنوز از عطر روح افزاش مستم



بگفتم از كدامين خاكي اي مهر

كه دل بر رشته ي مهر تو بستم



بگفتا تربت پاك حسينم

كه بر دامان احسانش نشستم



كمال همنشين در من اثر كرد

وگرنه من همان خاكم كه هستم



شعر از مرحوم دكتر قاسم رسا



پاورقي

[1] الغدير 27 - 26 / 7.