بازگشت

سجده بر تربت امام حسين


سجده، نهايت خضوع و خشوع انسان در پيشگاه خداي بي همتا است. فرماني است از جانب او كه در نمازها اين خضوع خاصّ را بر خاك و آنچه از آن رويد و خوردني و پوشيدني نباشد، به جا آوريم. كسي كه معناي عبوديت را دريافته باشد و خود را بنده ي حق تعالي بداند، هيچگاه در مقابل دستورهاي او چون و چرايي نمي كند.

حال اگر اثبات شود كه او دوست مي دارد اين سجده بر خاك قبر


سرور و سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام باشد، آيا اين منافاتي با عبادت نمازگزار دارد؟ يا اين كه تأكيد مي كند: من در اين جهت نيز از خويشتن اختياري ندارم، هر آنچه مولا بپسندد من نيز مي پسندم. پس اين نيز خضوع ديگري در ساحت قدس او و در پيشگاه اولياي او است.

آري خداي حكيم دانا، چنين اراده فرموده كه ياد و نام حضرت سيدالشهدا عليه السلام، كه زنده كننده ي نماز و عبادت است زنده بماند.

خاطره ي مجاهدت بي نظير او و فداكاري ياران باوفايش، كه بنابر فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام در تمام عالم هستي نظير ندارند [1] ، هيچگاه از خاطر نمازگزاران و عبادت كنندگان دور نشود. شيعه هيچگاه تربت را معبود خويش قرار نداده است و غير خدا را سزاوار پرستش نمي داند، و همچنان كه همه ي مسلمانان عالم به سوي كعبه نماز مي گزارند، بي آن كه كعبه را پرستيده باشند، همچنين ما براي اطاعت اين فرمان استحبابي بر خاك كربلا نماز مي گزاريم.

شيخ صدوق قدس سره از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه فرمود: «سجده كردن بر خاك قبر امام حسين عليه السلام باعث مي شود كه تا زمين هفتم نوراني شود» [2] .

شيخ طبرسي، از آن حضرت روايت مي كند كه فرمود: «سجده بر


تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام حجابهاي هفت گانه را دريده و پاره مي كند» [3] .

شيخ طوسي، (متوفاي 460 ق) و قطب راوندي، (متوفاي 573 ق) از معاوية بن عمار نقل مي كنند:

امام صادق عليه السلام كيسه اي از ديباي زرد رنگ داشت، كه در آن تربت امام حسين عليه السلام گذاشته بود. هنگام نماز آن خاك را بر سجاده ريخته و بر آن سجده مي كرد و مي فرمود: «سجده بر تربت ابي عبدالله الحسين عليه السلام حجابهاي [4] هفت گانه را پاره كرده و از بين مي برد» [5] .

شيخ ديلمي، (متوفاي 771 ق) مي فرمايد: امام صادق عليه السلام براي اظهار خشوع و خضوع نزد خداي تعالي بر غير تربت امام حسين عليه السلام سجده نمي كرد [6] .

شيخ احمد طبرسي، (متوفاي قرن ششم) و قطب راوندي، (متوفاي 573 ق) چنين مي نگارند: يكي از سؤالهايي كه كتباً به محضر امام


زمان عليه السلام فرستاده شده بود اين بود كه آيا سجده بر مُهري كه از خاك قبر امام حسين عليه السلام ساخته شده باشد فضيلتي دارد؟ آن سرور گرامي در جواب مرقوم فرمود: «اين كار درستي است و داراي فضيلت است» [7] .

اين روايتها از عالمان بزرگ شيعه و دين شناسان به ما رسيده است و بسياري از بزرگان ما در كتب روايي خويش آن را نقل كرده اند كه نقل همه ي آنها باعث تطويل مي شود. بلكه بعضي از بزرگان سجده بر تربت را شعار مذهب حقه ي اماميّه مي دانند [8] .

فقيه متبحر شيعه شيخ محمد حسن نجفي معروف به صاحب جواهر پس از بيان اينكه بهترين چيز براي سجده تربت امام حسين عليه السلام است مي فرمايد: اين مطلب قطعي است و سيره ي عملي شيعه بر آن است [9] .

فقيهان ما بدون استثناء سجده بر تربت را عملي راجح مي دانند و فتاواي بسياري از آنها بر استحباب، در كتب فقهي مذكور است. از باب نمونه فقيه متبحر مرحوم سيد يزدي، مي فرمايد:

«و أفضلُ من الجميع التُربةُ الحسينيةُ، فإنّها تَخْرِقُ الحُجُبَ السَبْعَ وَ تَسْتَنِيرُ إلي الأرضين السبعِ» [10] . يعني: در بين چيزهايي كه سجده بر آن صحيح است، سجده بر تربت امام حسين عليه السلام فضيلتش از همه بيشتر است، زيرا حجابهاي هفت گانه را دريده و تا زمين هفتم را نوراني و


روشن مي كند.

همه ي فقيهاني كه بر عروة الوثقي تعليقه زده اند، مطلب فوق را از ايشان تلقّي به قبول نموده اند. مرحوم محدث نوري از مرحوم شهيد اول- كه از فقهاي بزرگ شيعه به شمار مي رود- نقل كرده است: «اگر نماز انسان به نحوي باشد كه قابليت پذيرش در درگاه خداي عزوجل را نداشته باشد، چنانچه بر تربت امام حسين عليه السلام نمازش را به جا آورد آن نماز مورد قبول درگاه خداوند تعالي واقع مي شود» [11] .

البته تذكر اين مطلب ضروري است كه مقصود عدم قابليت از جهت صفات نفساني نمازگزار، نداشتن حضور قلب و مانند آن است، اما در صورتي كه خللي از ناحيه ي شرايط و اجزاي نماز بوجود آمده باشد بايد طبق وظيفه اش تدارك كند.


پاورقي

[1] اشاره است به فرمايش اميرالمؤمنين عليه‏السلام: «کسي از پيشينيان بر آنها سبقت نگرفته و هيچ کس از آيندگان نيز به رتبه و مقام آنها نخواهد رسيد». کامل الزيارات: ص 270، تهذيب: ج 6 ص 73، خرائج: ص 183، بحار: ج 41 ص 295 و ج 101 ص 116 همچنين کنزالعمال: ج 13 ص 656 -655.

[2] الفقيه: ج 1 ص 268، وسائل: ج 3 ص 608 -607.

[3] مکارم الأخلاق: ص 302، وسائل: ج 4 ص 1033.

[4] لفظ حجاب که در اين روايت و روايت پيشين آمده در لغت به معناي مانع است ممکن است در اين جا آنچه مانع از قبول نماز است يا آنچه مانع از تقرب انسان به خداوند باشد و يا هر چيزي که از رشد و تکامل انسان جلوگيري مي‏کند و امثال اين معاني مقصود باشد. اما تعيين اين هفت حجاب و بيان آن در روايات به نظر نرسيده است، گرچه بعضي از بزرگان مطالبي را در شرح اين بخش از روايت فرموده‏اند، ولي تنها به صورت احتمال مي‏توان آن را پذيرفت و دليلي بر آن اقامه نشده است.

انوار المواهب: ص 393، جنّتان مدهامّتان: ج 2 ص 68، شفاء الصدور: ص 188، خصائص الحسينيه عليه‏السلام: ص 68، وقائع الأيّام: خياباني، ص 177.

[5] مصباح المتهجد: ص 733، دعوات: ص 188، وسائل: ج 3: ص 608، بحار: ج 85 ص 153 و ج 101 ص 135.

[6] ارشاد القلوب: ص 115، وسائل: ج 3 ص 608، بحار: ج 85 ص 158.

[7] احتجاج: ص 489، دعوات: ص 188، وسائل: ج 3 ص 608، بحار: ج 53 ص 165.

[8] أنوار المواهب: ص 392.

[9] جواهر الکلام: ج 8 ص 437.

[10] العروة الوثقي: ج 1 ص 593، کتاب الصلاة، مسجد الجبهة، مسألة 26.

[11] مستدرک: ج 1 ص 248.