بازگشت

كربلا، محل استجابت دعا و رفع گرفتاريها


بشر هميشه طالب سعادت و خوشبختي، عمر طولاني، روزي وسيع و زندگي بهتر است، و از گرفتاريها، كمبودها، بيماريها و مشكلات رنج مي برد. خداي تعالي براي اين كه انسانها به اهداف مادّي و معنوي خود نائل شوند روشهائي را به آنها آموخته است كه دعا، توسل و زيارت از مهمترين آن روشها به شمار مي رود.

خداوند دوست دارد بندگان خواسته ها و حاجات خود را بر او عرضه كنند و به واسطه هاي فيض متوسل گردند، تا جائي كه به پيامبران نيز همين مطلب را توصيه نموده و روش همه ي آنها بر اين بوده كه هنگام درخواست حاجات از خداي تعالي پ ه حضرت رسول صلي اللَّه عليه و آله و اهل بيت آن بزرگوار عليهم السلام توسل بجويند.

بدون شك نزول رحمت الهي، اعتنا و توجه خداوند به بندگان و استجابت دعا بستگي به زمانها و مكانهاي خاص دارد. سيره ي عملي اهل بيت عليهم السلام و سفارش أكيد آنها بر عبادت و دعا و نيايش كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهدا عليه السلام بوده است، تا جائي كه براي بهبودي و رفع


كسالت خويش كسي را به كربلا مي فرستاده اند تا آن جا بر ايشان دعا كند. زيارت آن گرامي را از اسباب توسعه ي رزق، طولاني شدن عمر، بهبودي از امراض و بر طرف شدن گرفتاريها معرفي كرده اند.

از جمله پاداشهاي الهي در عوض شهادت امام حسين عليه السلام اين است كه دعاي كنار تربت آن عزيز مقرون به اجابت است.

امام باقر عليه السلام فرمود: «امام حسين عليه السلام در حالي كه مظلوم و محزون بود، با لب تشنه و دلي پر حسرت در كربلا به شهادت رسيد. پس خداي عزوجل بر خويش قسم ياد كرد كه هركس حسرتي يا حزني داشته باشد، يا گنهكار يا غمناك يا عطشان باشد و يا داراي آفت و مرضي باشد و به زيارت آن حضرت مشرف شده و به واسطه ي آن بزرگوار به درگاه خداوند تقّرب بجويد، خداوند غم و اندوه او را برطرف و حاجتش را روا كند. گناهانش را ببخشد و عمر او را طولاني كند و رزق و روزي او را وسعت دهد. پس اي صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد» [1] .

امام صادق عليه السلام فرمود: «هيچ غمناك و محزوني به زيارت كربلا نرود، مگر اين كه خداي عزوجل حزن او را برطرف و حاجتش را روا سازد» [2] .

امام باقر و امام صادق عليهماالسلام هر دو فرموده اند: «يكي از عطيه هاي خداوند به امام حسين عليه السلام، در قبال شهادت آن بزرگوار، اين بود كه قبر


حضرت را محل استجابت دعا قرارداد» [3] .

در روايتهاي متعددي آمده است: «امام هادي عليه السلام بيمار شده بود و مي فرمود: كسي را از جانب من و با خرج خودم به كربلا بفرستيد تا آن جا برايم دعا كند. خدمت حضرت عرض شد: مقام و منزلت شما نزد خداي متعال كمتر از حرم امام حسين عليه السلام نيست. در جواب فرمود:

إنَّ لِلّه بِقاعاً يُحِبُّ أن يُدعي فيها، فيَسْتَجيبُ لِمَن دَعاه، و الحائر منها [4] . خداي متعال را مكانهايي است كه دوست دارد در آن جا او را بخوانند و او اجابت كند و حائر (حرم امام حسين عليه السلام) از جمله ي آنهاست.

نظير همين قضيه براي امام صادق عليه السلام نيز اتفاق افتاده و حضرت نيز همين جواب را بيان فرموده اند [5] .

در زيارتي كه از ناحيه ي مقدسه ي امام زمان عليه السلام صادر شده چنين آمده است: «السلامُ عَلي مَن الإجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ» [6] يعني: سلام بر آن عزيزي كه خداوند دعاي بندگان را زير بارگاه او اجابت مي كند.

علي بن اسباط از اصحاب امام رضا و امام جواد عليهماالسلام، مي گويد:


«جمعي از شيعيان نقل كرده اند: هنگامي كه خبر شهادت امام حسين عليه السلام در شهرهاي مختلف منتشر شد، صد هزار زن نازا براي زيارت حضرتش به كربلا آمدند و همه ي آنها بچه دار شدند» [7] .


پاورقي

[1] کامل الزيارات: ص 168، بحار: ج 101 ص 46.

[2] روايات آن متعد است، ر ک: کامل الزيارات، ص 168 -167، بحار، ج 100، ص 261 و ج 101، ص 45.

[3] وسائل الشيعه: ج 10 ص 329، بحار: ج 44 ص 221 روايات متضمن اين مطلب بسيار است و قسمتي از مصادر آن در مبحث استشفا به تربت خواهد آمد. به ص 58 -57 از همين کتاب مراجعه شود.

[4] کافي: ج 4 ص 567، کامل الزيارات: ص 274 -273، وسائل: ج 10 ص 422، بحار: ج 50 ص 224 و ج 101 ص 114 -112.

[5] عدّة الداعي: ص 48، وسائل: ج 10 ص 421.

[6] بحار: ج 101 ص 318.

[7] الاصول الستة عشر: ص 123، بحار: ج 45 ص 200 و ج 101 ص 75 به نقل از نوادر علي بن اسباط، عوامل: ج 17 ص 718. خصائص الحسينيه: ص 196. از زمان شوآدت امام حسين عليه‏السلام تا هنگامي که علي بن اسباط اين مطلب را نقل مي‏کند حدود 150 سال فاصله است و هيچ بُعدي ندارد که در طول اين مدت اين تعداد کثير از بلاد مختلف براي گرفتن حاجت خويش ل بچه‏دار شدن به کربلا آمده باشند.

شايان ذکر است که علي بن أسباط که راوي اين مطلب است ، کاملاً مورد اطمينان وثقه است. نجاشي درباره‏ي او گويد: «أوثق الناس و أصدقهم لهجةٌ» يعني: او موثقترين و مورد اطمينانترين مردم و از همه راستگوتر است. نقد الرجال: ص 227، تنقيح المقال: ج 2 ص 268.