بازگشت

تقديم


به آن كه حسين را ميوه ي دل است و نور ديده،

آن كه محبت و رضاي دوست را به جان خريده،

آن كه از روزگار، جز بلا و غم و عطش و تير ستم نديده،

او كه حسين عليه السلام با دست خويش تير از گلوي نازكش كشيده،

همو كه با شهادتش، حقانيت و مظلوميت پدر را به اثبات رسانيده،

و با دستهاي كوچكش تار و پود غاصبان خلافت را از هم دريده،

عزيزي كه همانند جدّه اش زهرا عليهاالسلام قبرش مخفي،

و يا با تن به خون طپيده بر سينه مولا خفته.

به دل سوزان و چشمهاي تار و لبان تفتيده،

چشمهاي كوچكي كه غربت و مظلومي پدر را ديده،

و در ياري او از دنيا علاقه را، و از خويشتن بند قنداقه را بريده،

به پيشگاه با عظمت تو، اي شيرخوار سيدالشهدا عليه السلام، اي علي اصغر.




حرم اطهر تو قبله گه خوبان است

تربت پاك تو آرامگه جانان است



مركز دائره ي عشق و وفا مدفن توست

عاشقان را حرمت پايگه ايمان است



منبع عشق و فضيلت توئي اي مخزن جود

چشم مردان خدا، جمله بر اين ايوان است



جاي هر بي سر و پائي نبود خانه ي عشق

وادي كرببلا جاي فداكاران است



تربتي را كه شد آغشته به خون تو حسين

ذرّه اش داروي دردي است كه بي درمان است



گر بري دست دعا سوي خدا هست روا

تحت اين قبّه كه جبريل امين دربان است



اي خاك كربلا تو به از مشك و عنبري

از هر چه گويمت تو از آن چيز برتري



هر سَبْحه اي كه از تو بسازند دَرْ بَها

صد پله برتر آمده از مهر و مشتري



اي خاك پاك، در تو شفا را نهاده حق

داري شرف تو بر دم عيسي ز برتري



هر سجده اي كه بر تو نمايند در نماز

آن سجده بگذرد از ثريا و از ثري



افتاده در تو سرو قدان لاله گون عذار

هريك به چهره ماه و به قامت صنوبري



هر چند بي سرند ولي در ديار عشق

بر خيل سروران همه دارند سروري