بازگشت

علت قيام حضرت اباعبدالله


باري، كار مسلمانان به آنجا رسيده بود و عقيده شان اين شده بود كه دين همان است كه خليفه مي گويد. حال با چنين وضعي كدام اسلام باقي مي ماند؟! وصف اين وضع، از بيانات حضرت سيدالشهداء عليه السلام در چندين جا ظاهر است:

1- در آغاز وصيت نامه اي كه در مدينه نوشت و به برادرش محمد بن حنفيه داد چنين مي گويد: «ان الحسين يشهد أن لا اله الا الله و أن محمدا عبده و رسوله» در اول وصيت نامه اش اين را مي گويد تا بعد از وفاتش نگويند حسين بن علي يك خارجي بود و بر اميرالمؤمنين خروج كرد و از دين خارج شده بود. سپس چنين ادامه مي دهد: «و اني لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي» يعني: «من از راه سركشي و سرمستي خروج نكردم. من خروج كردم تا در امت جدم اصلاح كنم.» «أريد أن أسير بسيرة جدي و أبي علي بن أبي طالب» يعني: «من مي خواهم به سيره ي جدم صلي الله عليه و آله و سلم و پدرم علي عليه السلام


عمل كنم». و نام آن خلفاي ديگر را نياورد. «اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر... فمن قبلني بقبول الحق فالله اولي بالحق ومن رد علي هذا اصبر حتي يقضي الله بيني و بين القوم و هو خير الحاكمين» يعني: «من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم. پس اگر از من قبول كردند كه كردند و اگر نپذيرفتند آنان را به خدا واگذار مي كنم كه بهترين داوران است.» [1] .

پس سبب نهضت حضرت سيدالشهداء عليه السلام در اين وصيت نامه بيان شده است.

2- روز بعد از آن شبي كه مي خواستند از آن حضرت بيعت بگيرند و بيعت نكرد، مروان آن حضرت را ديد و به ايشان عرض كرد: «از من نصيحتي بشنو». آن حضرت فرمود: «بگو». گفت: «بيا با يزيد بيعت كن كه براي دين و دنيايت بهتر است». حضرت فرمود:


«و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد» يعني: «اگر امت مسلمان به يك والي و اميري مثال يزيد مبتلا شود، بايد با اسلام خداحافظي كرد و فاتحه ي آن را خواند.» [2] .

3- در جائي ديگر فرمود: «ان يزيد رجل شارب الخمر قاتل النفس المحرمة و مثل لا يبايع مثله» يعني: «يزيد مردي شراب خوار است و قاتل نفس محترمه است؛ همانند من هرگز با او بيعت نمي كند.» [3] .



پاورقي

[1] بحارالانوار، 329 / 44.

در اينجا ذکر نکته‏اي ضرورت دارد و آن اينکه در فتوح ابن‏اعثم (34 / 5) و مقتل خوارزمي (188 / 1)، پس از جمله‏ي «اسير بسيرة جدي و ابي» دست تحريف، اين جمله را اضافه کرده است: «و سيرة الخلفاء الراشدين المهديين رضي الله عنهم» که نادرستي اين سخن آشکار است. چرا که اصطلاح «خلفاء راشدين» پس از عصر خلافت اموي پيدا شده و در هيچ متني پيش از آن به کار نرفته است. از سوي ديگر معناي خلفاي راشدين، يعني کساني که پس از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم متواليا صاحب حکومت شدند که از جمله‏ي ايشان امام علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام است. لذا عطف «راشدين» به نام امام علي عليه‏السلام صحيح نيست و نشانگر آن است که اين جمله از طريق محرفان به کلام اباعبدالله عليه‏السلام اضافه شده است.

[2] مثير الاحزان، ص 15 - 14؛ اللهوف، ص 10 -9، فتوح ابن‏اعثم، مقتل خوارزمي.

[3] مثير الاحزان، نجم الدين محمد بن جعفر بن ابي‏البقاء، ص 15 - 14؛ چاپ چاپخانه‏ي حيدريه‏ي نجف به سال 1369 ه ق؛ اللهوف في قتلي الطفوف، ص 10 - 9، چاپ مکتبة الاندلس بيروت؛ فتوح ابن‏اعثم، 10 / 5؛ مقتل خوارزمي، 185 - 180 / 1.