بازگشت

خلافت عثمان و سيطره ي بني اميه


شوراي شش نفره مركب از «علي و عثمان و عبدالرحمان بن عوف و سعد بن وقاص و طلحه و زبير» به دستور خليفه عمر كه ضربت خورده بود، گرد هم آمدند و عبدالرحمان بن عوف با برنامه اي از پيش تعيين شده عثمان را به خلافت رسانيد. [1] .

عثمان به خلافت رسيد، شش سال اول حكومت خود را به


نرمي و مدارا با مردم سپري كرد. ولي در نيمه دوم حكومت خويش همان گونه كه خليفه دوم عمر پيش بيني كرده بود، بني اميه را به سختي بر دوش مردم سوار كرد. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه گويد:

«فراست و پيش گويي عمر درباره ي عثمان درست بود. زيرا عثمان بني اميه را بر گردنهاي مردم سوار كرد و ايالت هاي قلمرو اسلامي را در اختيار آنها نهاد و املاك و كشتزارها و امكانات زيادي را به تيول آنها داد. خمس غنايم ارمنستان را - كه در زمان او فتح شد - يكجا به پسر عمويش «مروان حكم» بخشيد و «عبدالله بن خالد بن اسيد» را كه از او بخششي خواسته بود، چهارصد هزار درهم ارزاني داشت و «حكم بن ابي العاص» را كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم تبعيد كرده بود و ابوبكر و عمر نيز حاضر نشدند او را برگردانند، به مدينه بازگردانيد و صد هزار درهم به وي عطا كرد. بخشي از بازار مدينه به نام «نهروز» را كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وقف مسلمانان كرده بود به «حارث بن حكم» برادر مروان بخشيد و «فدك» را كه از «فاطمه عليهاالسلام» ستانده بودند به مروان هديه كرد.

مراتع اطراف مدينه ار از دسترس مسلمانان خارج نمود و در اختيار احشام بني اميه گذاشت و به انحصار ايشان درآورد. غنايم فتح آفريقا - از طرابلس تا طنجه - را يكجا به «عبدالله بن ابي سرح» بخشيد و يك نفر از مسلمانان را در آن سهيم نكرد.


در روزي كه يكصد هزار درهم به «مروان» بخشيد يكصد هزار هم به «ابوسفيان» داد.

او كارهاي ديگري نيز مرتبك شد كه از جمله آنها: تبعيد «ابوذر غفاري» به «ربذه» و زدن و مضروب ساختن «عبدالله بن مسعود» به گونه اي كه پهلوهايش در هم شكست. همچنين تعطيل حدود و احكام اسلام و ممانعت از رد مظالم و گماردن افراد ناصالح براي تنبيه رعايا بود كه آخرين آن نامه اي بود كه به «معاويه» نوشت و در آن دستور داد گروهي از مسلمانان را به قتل برساند. همه اينها باعث شد تا بسياري از مردم مدينه همراه با افرادي كه از مصر آمده بودند تا بدعت هاي او را به اطلاعش برسانند، همگي جمع شدند و او را به جرم كردارش به قتل رساندند.» [2] .

عثمان در مقاله با «سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به آنچه گذشت بسنده نكرد. او «تميم داري» راهب نصراني را به خدمت گرفت و وي را كه به ظاهر اسلام آورده و در دوران عمر اجازه يافته بود تا سخنران پيش از خطبه نماز جمعه باشد، امتياز ويژه بخشيد و به او اجازه داد تا هفته اي دو روز سخنراني نمايد و اسرائيليات خويش را - به جاي «حديث پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم» كه بيان و نشر آن ممنوع بود - در جامعه اسلامي ترويج نمايد. [3] .



پاورقي

[1] مشروح جريان را در جزء 9 نقش ائمه در احياي دين ص 86 - 78 ملاحظه نماييد.

[2] شرح نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، جلد 1 ص 67 -66.

[3] مراجعه کنيد: نقش ائمه در احياي دين جزء دوم بخش: «در جبهه حق و حقيقت».