بازگشت

امتيازات نژادي


با دقت در مسير كودتاي سقيفه به خوبي دانسته مي شود كه سردمداران قبيله قريش - با حذف بني هاشم - بسيار دقيق و حسابگرانه حكومت را ربوده و آن را تنها در ميان خود دست بدست مي كردند، بگونه اي كه خليفه دوم در شوراي شش نفره حتي يك نفر از غير قريش را جاي نداد. آنها انصار را كه آنهمه براي اسلام فداكاري كرده بودند بگونه اي كنار گذاشتند كه حتي فرماندار شهر خودشان مدينه هم نباشند و تنها در دوران «امام علي عليه السلام» بود كه «سهل بن حنيف انصاري» فرماندار مدينه شد، و نيز، در زمان «عمر بن عبدالعزيز» كه يكي ديگر از انصار فرماندار مدينه گرديد.

آري، قريش همه مناصب قدرت و امكانات را ويژه خود كرد و در مسير امتيازات قبيلگي و تحريف اسلام به كار گرفت. چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام در سخناني كه در جمع خواص شيعه بيان فرموده به گوشه اي از اين انحرافات و تحريفات اشاره كرده و مي فرمايد:

«حاكمان پيش از من، دانسته و از روي عمد با رسول خدا مخالفت كردند. پيمانش را شكسته و سنتش را تغيير دادند. حال، اگر بخواهم مردم را از روش خلفاي پيشين برگردانم و


امور حكومت را در همان مسيري كه در دوران رسول خدا بود قرار دهم، سپاهيانم از گرد من پراكنده مي شوند و فقط اندكي از شيعيانم كه برتري و وجوب امامتم را از كتاب خدا و سنت رسول صلي الله عليه و آله و سلم شناخته اند با من همراهي مي گردند. آيا مي دانيد اگر فرمان دهم «مقام ابراهيم عليه السلام» را به همان جائي بازگردانند كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آن را نهاده بود، و «فدك» را به وارثان فاطمه برگردانم... و دفاتر عطا و بخشش را ببندم و بيت المال را بهمان گونه كه رسول خدا به مساوات تقسيم مي نمود تقسيم كنم و آن را دست گردان ثروتمندان نگذارم... و مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را به حالت اول درآورم و درهاي باز شده ي در آن را ببندم و درهاي بسته شده را بازگشايم، و مسح كشيدن در وضو بر پاپوش را ممنوع نمايم، و بر خورنده نبيذ حد شرب خمر جاري سازم، و متعه حج و نساء و نساء را حلال بدارم، و در نماز ميت به پنج تكبير فرمان دهم، و مردمان را به آشكار گفتن: «بسم الله الرحمن الرحيم» در نمازها وادار كنم و... آري، اگر به اين امور فرمان دهم يقينا از گرد من پراكنده گردند.

به خدا سوگند! من مردم را فرمان دادم كه در ماه رمضان تنها نمازهاي واجب خود را به جماعت بگزارند، و به آنان آموختم كه به جماعت گزاردن نمازهاي مستحبي بدعت است، كه ناگهان برخي از افراد سپاهم كه در جنگ مرا همراهي مي كردند فرياد برآوردند: «اي اهل اسلام! سنت


عمر دگرگون شد او ما را از نماز گزاردن مستحبي در ماه رمضان منع مي كند!» راستي را كه ترسيدم در جناحي از سپاهيانم شورش پديد آورند. آه كه چه كشيدم از اين امت! از تفرقه شان و از پيروي از پيشوايان!...» [1] .

باري، امام شكوه مي كند و با صراحت مي فرمايد: «در باز گرداندن امت اسلامي به سنت پيامبرشان موفق نبوده است»، او در اين راه به قدري خون دل مي خورد كه در نهايت آرزوي مرگ مي كند و مي فرمايد:

«چه چيز شقي ترين شما را بازداشته تا فرا رسد و مرا آسوده گرداند، خدايا! من اينها را خسته كردم، اينها نيز مرا خسته كردند، آنان را از من و مرا از آنان آسوده گردان!» [2] .


پاورقي

[1] روضه کافي ص 63 - 58.

[2] ارشاد مفيد با ترجمه سيد هاشم رسولي، ص 276 و 278.