بازگشت

داستان مالك در كتب پيروان اهل البيت


در بحار آمده است: «هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا


رحلت فرمود قبله بني تميم به همراه «مالك بن نويره» به مدينه آمدند. مالك به جستجو پرداخت تا جانشين رسول الله را بيابد كه روز جمعه ابوبكر را بر منبر پيامبر در حال خطبه ديد و پرسيد: «وصي پيامبر كه مرا به اطاعتش فرمان داده بود كجاست؟» گفتند: «اي اعرابي! اينجا كارهاي تازه اي شده و حوادثي پيش آمده كه تو از آنها بي اطلاعي!» مالك گفت: «نه به خدا، چيز تازه اي پديد نيامده بلكه شما به خدا و رسول خدا خيانت كرده ايد!» سپس به سوي ابوبكر رفت و گفت: «چه كسي تو را بالاي اين منبر برده و وصي رسول الله را از آن دور كرده؟» ابوبكر كه چنين ديد گفت: «اين اعرابي ادرار كننده از پس خود را از مسجد رسول الله بيرون كنيد!» قنفذ و «خالد بن وليد» برخاستند و او را زده و بيرون كردند. ابوبكر پس از آنكه بر اوضاع مسلط شد «خالد بن وليد» را احضار كرد و گفت: «ديدي در حضور جمع چه گفت؟ من از او ايمن نيستم!» خالد روانه شد و با حيله او را امان داد و ناجوانمردانه كشت و در همان شب با همسرش درآميخت و...» [1] .


پاورقي

[1] سفينة البحار ماده ملک جلد 2 ص 551.