بازگشت

انصار چرا سكوت كردند؟


در روايات آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام به همراه فاطمه عليهاالسلام و حسنين براي استيفاي حق و بازگرداندن اسلام بر محور اصلي خود، به در خانه انصار رفته و آنان را به ياري مي طلبيدند. در خطبه زهرا عليهاالسلام نيز ديديم كه آن حضرت چگونه انصار را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و از آنان مي خواست كه در گرفتن حق ياريش نمايند، با وجود اين، انصار مدينه ساكت ماندند و اقدامي نكردند. چرا؟ پاسخ اينست كه انصار مي گفتند: «ما با ابوبكر بيعت كرده ايم و شكستن بيعت براي ما روا نيست! اي كاش شما در سقيفه بوديد و اين سخنان را مي گفتيد تا ما هم با شما بيعت مي كرديم» - اين براي آن است كه عرب هر گاه بيعت مي كرد و قول مي داد، تا كشته شدن بر سر قول خود مي ايستاد - زهرا عليهاالسلام نيز مي فرمود: «علي همان كاري را كرد كه بايد مي كرد» يعني جنازه پيامبر را رها نكرد تا به


سقيفه بيايد و... «حساب شما هم با خداست!»

در اينجا نيز اگر دقت شود، عادات جاهلي بر دستورات اسلام مقدم شده است، ايستادگي بر سر قول و وفاداري به بيعت، امر پسنديده و مقبولي است؛ ولي به شرط آنكه در مسير حق بوده و از باطل به دور باشد. اطاعت از ديگران در اسلام بي قيد و شرط نيست. مثلا با آنكه در اسلام اطاعت فرزند از پدر و اطاعت زن از شوهر لازم است، اطاعت از آنان در كارهاي خلاف و باطل ممنوع است. اگر پدري فرزندش را به دزدي و آدم كشي وادارد، يا مردي زنش را به حرام دستور دهد، اطاعت از آنان ممنوع است، و اين از بديهيات اسلام است و در حديث مورد اتفاق مسلمانان آمده است: (لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق): «اطاعت از مخلوق در جائي كه معصيت خدا باشد ممنوع است».

ولي چه مي شود كرد، بي معرفتي و تعصب عربي بر اسلام پيشي مي گيرد و انصار رسول خدا مي گويند: «ما بيعت كرده و قول داده ايم و بر سر قول خود ايستاده ايم!!»

پس تا اينجا، هم روايت دروغ به پيامبر بسته شد - چنانكه زهرا عليهاالسلام به ابوبكر فرمود: (لقد جئت شيئا فريا): «براستي كه تهمت عجيب و زشتي آوردي!» - و هم اطاعت نابجا و ممنوع جايگزين پيروي از حق گرديد!