بازگشت

برخورد با تحصن در خانه فاطمه


حديث بيعت نكردن امام علي عليه السلام و همراهان آن حضرت و تحصن آنان در خانه فاطمه عليهاالسلام به تواتر رسيده و در همه كتابهاي سيره و تاريخ و صحاح و مسانيد و كتب ادبي و كلامي و رجالي و غير آن آمده است.

عمر بن خطاب گويد:«به ما خبر دادند كه علي و زبير و گروهي كه با آنانند از بيعت سرباز زده و در خانه فاطمه عليهاالسلام گرد هم آمده اند».

و در روايت ديگري آمده است: «ابوبكر عمر را به دنبال علي عليه السلام فرستاد و گفت: «با شدت هر چه تمامتر او را نزد من بياور!»

عمر به نزد امام آمد و پس از گفت و گويي كه ميانشان در گرفت، امام به او فرمود: «شيري را كه بخشي از آن سهم توست خوب بدوش! به خدا سوگند حرص امروز تو براي آن است كه فردا


مقدمت بدارد».

مورخين آورده اند: «عمر با آتشي شعله ور به در خانه فاطمه عليهاالسلام آمد و فاطمه عليها السلام به او فرمود: «پسر خطاب! آمده اي تا خانه ما را آتش بزني؟» گفت: «آري، يا آتش مي زنم يا آنكه مانند مردم بيعت مي كنيد!» يعني بيعت با خليفه بر همه چيز مقدم است، حتي بر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و آناني كه آيه تطهير در شأنشان نازل شده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم به هنگام نماز به در خانه آنها مي رفت و مي فرمود: «السلام عليكم يا اهل البيت». (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا): «خداوند اراده فرموده تا پليدي را از شما اهل البيت بزدايد و شما را پاكيزه گرداند.»

عمر در پي آتش زدن اين خانه برآمده بود، چرا؟ براي آنكه هيچ كس جرأت مخالفت با حكومت پيدا نكند، سياست مشت آهنين! سياستي كه هيچ حريمي نمي شناسد، و سياستي كه راه گشاي ديگر سياستمداران شد و طولي نكشيد كه «يزيد بن معاويه» به مدينه رسول خدا لشكر كشيد، لشكري كه تنها بيش از هزار دختر باكره را بي سيرت كرد، يني پس از واقعه حره هزار بچه به دنيا آمدند كه پدر نداشتند!! آري، حريم خانه فاطمه عليهاالسلام شكسته مي شود تا راه «يزيد و حجاج بن يوسف» براي كشتن حريم مدنيه و مكه و آتش زدن كعبه هموار گرديد و خلافت قريشي بر همه ارزشهاي متعالي اسلام مقدم باشد! پس سنگ بناي حرمت شكني در اسلام در سقيفه نهاده شد؛ سقيفه و پي آمدهاي آن بود


كه معاويه ساز و يزيد پرور گرديد و حجاج بن يوسف آفريد! سياست مشت آهنين در مقابل اهل البيت و سوزانيدن در خانه ي زهرا عليهاالسلام!

مورخان آورده اند: «ابوبكر» به هنگام مرگ مي گفت: «اي كاش حريم خانه ي فاطمه را نگه مي داشتم و آن را به روي نامحرمان نمي گشودم، حتي اگر براي جنگ در آنجا جمع شده بودند!» [1] و در روايت يعقوبي است كه ابوبكر گفت: «اي كاش خانه ي فاطمه دخت رسول الله را تفتيش ننموده و مردان را به آن وارد نمي كردم، حتي اگر براي جنگ بسته شده بود!» [2] .

مورخان نام برخي از مرداني را كه وارد خانه ي زهرا عليهاالسلام شدند چنين نوشته اند:

1- عمر بن الخطاب، 2- خالد بن وليد

3- عبدالرحمن بن عوف، 4 - ثابت بن قيس شماس

5- زياد بن لبيد، 6- محمد بن مسلمة

7- زيد بن ثابت، 8 - سلمة بن سلامة بن وقش

9- سلمة بن اسلم، 10 - اسيد بن حضير [3] .



پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 2، ص 619، مروج الذهب، ج 1، ص 414، استيعاب، ج 3، ص 69. کنز العمال، ج 3، ص 135، الامامة و السياسة، ج 1 ص 18 و....

[2] تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 115.

[3] تاريخ طبري، ج 2 ص 443 و 444، و شرح نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج 1 ص 134 - 130، به نقل از ابوبکر جوهري.