بازگشت

ترور پيامبر اكرم


در كتب سيره مكتب خلفا آمده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با سپاهيان از غزوه تبوك بازمي گشتند كه در مسير به دره اي رسيدند و پيامبر از توطئه منافقان باخبر شد و دانست كه آنان قصد ترور او را دارند. لذا در حالي كه سپاه از دورن دره مي رفت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم مسير كوه و گردنه را در پيش گرفت و فرمود تا عمار و حذيفه با او باشند؛ عمار افسار شتر را كشيده و حذيفه آن را مي راند. در بين راه صداي منافقان را شنيدند كه آنان را محاصره كرده و شتر پيامبر را رم دادند ولي حذيفه و عمار آن را كنترل كردند و حذيفه برخي از


آنان را كه صورت خود را پوشانيده بودند از مركب هايشان شناخت و آنان كه وضع را چنين ديدند فرار كردند. پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «مي دانيد براي چه آمده بودند و چه مي خواستند؟» گفتند نه يا رسول الله! فرمود: «اينها توطئه كرده بودند تا در تاريكي گردنه كوه مرا به پائين اندازند!» عرض كردند: آيا فرمان كشتن آنها را صادر نمي فرمائيد؟ فرمود: «خوش ندارم مردم بگويند: «محمد دستش را به خون اصحابش آغشته كرد!» سپس نام آنها را براي عمار و حذيفه بيان كرد و فرمود: «آنان را پوشيده داريد!» [1] .

مؤلف گويد: «من تا به حال با بررسي كتابهاي مختلف تنها يك نفر از ايشان را شناخته ام و آن «ابوموسي اشعري» است.»

در كتب پيروان مكتب اهل البيت آمده است: اين توطئه مربوط به «عقبه ي هرشي» و بعد از غدير خم بود - اين صحيح تر به نظر مي رسد زيرا موضوع نصب و تعيين علي عليه السلام به امام در كار بود - ولي بهر حال، هر كدام كه باشد، مهم اينست كه آنها صحابه پيامبر بودند و قصد ترور آن حضرت را داشتند و تعداد آنان را تا بيست و چند نفر هم نوشته اند كه ما - چنانكه گذشت - تنها يكي از آنها را پيدا كرديم، «ابوموسي اشعري» را.


پاورقي

[1] دلائل النبوة ابوبکر احمد بيهقي.