نمونه هايي از ابهامهاي موجود در مسأله احياي دين
به پاره اي از ابهامها و پرسشهايي كه در زمينه احياي دين وجود دارد كه پاسخگويي به آنها در گرو تبيين روشمند نسبت احياگري و ايمان ديني است، اشاره مي كنيم:
1- آيا مفهوم احياي دين معناي محصلي دارد؟
2- آيا احياي دين وقوعا ممكن است؟
3- آيا مراد از دين در احياي دين، دين خاص است و يا در حيطه ي هر ديني مي توان بحث از احيا را مطرح نمود؟
4- آيا مفهوم «احيا» در (احياي دين اسلام) و (احياي دين مسيحيت) معناي واحدي دارد؟
5- فرق احياگري با اصلاحگري چيست؟ آيا محييان همان مصلحان هستند؟ اگر تغايري هست، نسبت بين احياگران و مصلحان ديني در چيست؟
6- آيا بعثت انبيا را مي توان به معناي عام كلمه، احياي دين ناميد؟ آيا مي توان گفت: همه ي انبيا محيي دين حنيف هستند؟
7- آيا سخن از الهيات جامع اديان به معناي جستار از جوهر مشترك اديان است؟ و آيا زدودن تعينهاي مختلف فيه را مي توان در ميان نظريه هاي احياي دين طبقه بندي كرد؟
8- متعلق احياي دين چيست؟ آيا احياگر با هويت اجتماعي - تاريخي دينداران سروكار دارد و يا با منزل سياسي - اقتصادي آنها رويارويي دارد يا اساسا متعلق احياي دين حيات ديني و يا انديشه ي ديني است؟
9- احياگري شان كيست؟ هر انساني يا متدينان؟ دگرانديشان يا راست كيشان؟ متألهان يا مصلحان اجتماعي؟ متكلمان يا مبلغان؟
10- بحث از احياي دين از مسائل چه نوع دانشي است؟ كلام يا فلسفه دين؟ جامعه شناسي يا دانش حوزه ي متألهان؟
11- ملاك تمايز احياي دين با جريانهاي انحرافي كه خود را محيي دين مي انگارند، چيست؟ به عنوان مثال با چه ملاكي مي توان در احياگري نظريه ي پاكديني كسروي، داوري همگاني داشت؟ و چگونه مي توان ادعاي احياگري وهابيت را نقد كرد؟