بازگشت

عزت و ذلت در گفتار علوي


در فرهنگ پر بار اسلامي براي عنصر «عزّت و ارجمندي» مصاديق فراواني را مي توان به عنوان شاهد بيان كرد. در سخنان گهربار مولاي متقيان حضرت علي(عليه السلام)بارها به اين خصيصه والاي اخلاقي اشارت رفته است. حضرت در جايي عزّت را در بردباري و صبر در برابر شدايد روزگار مي داند: «لاعزّ كالحلم»؛ هيچ عزّتي مانند بردباري نيست. در جايي ديگر مرگ با عزّت و شرافتمندانه را از فرو رفتن در دامان ذلّت و خواري بسي شايسته تر معرفي مي كند: «المنيّة و لا الدّنّية!»؛ مرگ بسي بهتر است از تن به مذلّت دادن.»

حضرت در فرازي ديگر از سخنان خويش پس از ورود به صحراي صفيّن براي در اختيار گرفتن آب فرات، خطاب به سربازان خويش كه بايد به ذلّت تسليم تن نمي دادند، مي فرمايد: «شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند. اكنون اي گروه سربازان! شما بر سر دو راهي قرار گرفته ايد: يا به ذلت و خواري بر جاي خود بنشينيد و يا شمشيرهايتان را از خون دشمنان سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد. پس بدانيد كه مرگ در زندگي توأم با شكست، و زندگي جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست!»

امام در جاي ديگر نهج البلاغه با درايت ويژه خويش علّت اصلي همه ذلّت ها و پستي هاي آدمي را در طمع خلاصه كرده است: «الطّامع في وثاق الذّل.» به ديگر سخن، امام پرهيزگاران، طمع و آز را مهم ترين عامل ذلّت پذيري دانسته است.

در جايي ديگر، ذلّت را در ترك جهاد اعلام مي كند: «فمن تركهُ رغبة عنه البسه اللّه ثوب الذّل و شمله البلاءُ و ديّث بالصّغار و القماءة. و ضرب علي قلبه بالاسهاب و اُديل الحق منه بتضييع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف»؛ و هر كس با ميل خويش جهاد را ترك كند، خداوند لباس ذلّت و خواري را به او مي پوشاند. و (او) دچار مصيبت مي شود و حقير و ذليل مي گردد، دل او در پرده گمراهي گرفتار مي آيد و در اثر ترك جهاد، حق از او رخت برمي بندد و خواري محكوم و از عدالت محروم خواهد شد.

در همين خطبه، حضرت علي(عليه السلام) جمله اي دارند كه از ديدگاه علم بلاغت مورد تمجيد و تمثّل بسياري از نويسندگان متقدّم عرب قرار گرفته است. آن جا كه مي فرمايد: «فوالله ما غزي قوم قطّ في عقر دارهم الاّ ذلّوا!»؛ به خدا سوگند هيچ قومي در اندرون خانه خود مورد هجوم قرار نگرفتند، مگر آن كه خوار و ذليل گشتند.

براي نمونه عزّالدين ابن ابي الحديد معتزلي، شارح مشهور نهج البلاغه، در كتاب معروف خود «شرح نهج البلاغه» هنگامي كه يكي از خطبه هاي معروف «ابن نباته» را در زمينه جهاد نقل مي كند كه با اين جمله «فوالله ما غزي قوم...» آراسته شده، مي نويسد: «به اين جمله بنگر! و ببين چگونه از ميان تمام خطبه ابن نباته فرياد مي كشد! اين سخن فرياد بلاغت و شيوايي اش را به شنونده خود اعلام مي دارد. چرا كه از معدني غير از ديگر خطبه ها برخاسته است. به خدا سوگند همين يك جمله، چنان خطبه ابن نباته را آرايش داده كه يك آيه از قرآن يك خطبه معمولي را مي آرايد!»

از آن جا كه حضرت علي(عليه السلام) به مسأله جهاد در اسلام اهميّت ويژه اي داده اند، در جاي جاي گفتار خويش و به هر بهانه ممكن مردمان را به اين امر مقدس الهي سفارش و ترغيب فرموده اند، به طوري كه در تشويق مردم براي روي آوردن به اين سنّت پسنديده در نهج البلاغه چنين آمده است: «والجهاد عزّاً للإسلام»؛ جهاد عامل عزّت در اسلام است.»

اگر بخواهيم چكيده اعتقاد حضرت را درباره عزّت و شرف بدانيم شايد اين گفتار علوي براي تبيين آن كافي باشد: «لا شرف أعلي من الاسلام و لا عزّ أعزّ من التّقوي»؛ هيچ شرفي برتر از اسلام و هيچ عزّتي گرامي تر از پرهيزكاري نيست.

با تأملاتي در فرمايش هاي گرانقدر امام علي(عليه السلام) درباره جنگ و جهاد در راه حق، خواهيم دانست كه موضوع «شهادت طلبي» نيز مي تواند يكي از مصاديق بارز «عزّت و افتخار» در فرهنگ اسلامي باشد. شهادت به عنوان يك اصل ماندگار در فرهنگ اسلام صفحات ويژه اي از تاريخ اين سرزمين را به خود اختصاص داده است.

امام خميني(قدس سره)، بنيان گذار انقلاب اسلامي ايران، كلام بسيار موجز و زيبايي در اين باره دارند: «ملّتي كه شهادت دارد، اسارت ندارد.»

حضرت علي(عليه السلام) چگونگي شهادت طلبي خويش را در مقايسه با ذلّت پذيري چنين توصيف مي كنند: «انّ اكرم الموت القتل! والّذي نفس ابن أبي طالب بيده، لألف ضربة بالسّيف اهون عليّ من ميتةَ علي الفراش في غير طاعة اللّه!»؛ همانا گرامي ترين مرگ ها كشته شدن در راه خداست. سوگند به آن كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير بر من آسان تر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت با خداوند است.