بازگشت

عزت و ذلت از ديدگاه اسلام


«عزّت» و «ذلّت» دو عنصر كاملا متضادّ و بيگانه از يكديگرند و به تعبير منطقيّون، اجتماع آن دو محال و ناممكن است. بنابراين، در هر منزلي كه «عزّت» گام نهاد، بالاجبار «ذلّت و پستي» از در ديگر برون خواهد رفت.

هر ملّت و قومي براي خود معيارهايي براي تشخيص دو عنصر «عزّت» و «ذلّت» دارد. به عبارت ديگر، مسأله «عزّت» و «ذلّت» چون برخي ديگر از عناصر اجتماعي از نوعي «نسبيّت» برخوردارند. به عنوان نمونه ما در تاريخ جاهليّت اعراب پاره اي از سنّت هاي متداول آن عصر از قبيل زنده به گور كردن دختران را قسمي از شرف و افتخار مي يابيم. و همچنين است مكاتب فكري و مذهبي ديگر. «سيزاراتا» مشهور به بودا، يكي از بنيان گذاران اديان خودجوش بشري است كه عزّت و سربلندي يك قوم را در «بي نيازي» آن ها خلاصه مي كند و به اين جهت، موضوع «رياضت» اساسي ترين اصل اين كيش پرطرفدار است.

اسلام چون ديگر باز آفريني ها و سنّت شكني هايش، درباره مصداق دادن به اين تصوّر همچون تغيير ساير سنّت هاي قديمي اقدامات اساسي كرده است. اعراب جاهلي در پيشينه خود بيش از هرچيز به سه عامل: شراب، جنگ و زن اهميت مي داده اند. و اين نكته اي است كه تاريخ جاهليّت بر آن صراحت دارد. شراب موجب بريدن از دنيا و جنگ نوعي سرگرمي روزانه و زن بهترين بهانه براي دلگرمي شبانه اعراب بود. در چنين جامعه اي پيداست كه معيار عزّت و ذلّت در چه چيزي نهفته است؟ عزّت و سربلندي از نظر اين افراد پيروزي در ميدان جنگ اعم از حق يا باطل است!

بنابراين، بايد پذيرفت كه كار اسلام در قدم نخست براي تغيير سنّت هاي ديرينه بسيار دشوار بوده است. چگونه ممكن است انديشه هايي كه با باطل رشد كرده و بنيه گرفته اند، به اين زودي ها به بوته فراموشي سپرده شوند؟ با يك بررسي كوتاه به اين نتيجه مي رسيم كه تمام دستورها و آموزه هاي مكتب توحيدي اسلام بدون استثنا از نوعي فخر و عزّت برخوردار بوده است. البته عزّت و افتخاري كه همواره مقدس و مورد ستايش مي باشد. در يك كلام، اسلام عزّت و شرف يك فرد و اجتماع را در «با خدا بودن» مي داند، اگر بپذيريم كه «خداوند» سر منشأ تمام نيكي ها و مقدّسات است، به يقين همه صفات ناشي از آن منبع فيّاض را نيز مقدس و ستوده خواهيم دانست.