بازگشت

محمد بن عبدالوهاب


جريان فكري كه با شعار احياي دين و پيروي از سلف صالحين به وسيله بربهاري بنيانگذاري شد و بعد از چند قرن، توسط ابن تيميه و شاگردش ابن القيم ترويج و گسترش يافت و بر يك سوي اصول و مباني استوار گرديد، در سده اخير توسط محمد بن عبدالوهاب به عنوان يك مذهب و شيوه ي خاص در جامعه پياده گرديد. گر چه ابن تيميه براي تحقق بخشيدن و پياده كردن افكار وعقايد خود شدت و صلابت عجيبي از خود نشان داد لكن آن شدت عملهايش نتيجه اي جز زندان، و آوارگي و در نهايت كشته شدن در زندان، چيز ديگري براي وي به ارمغان نياورد. اما بخت، يار محمد بن عبدالوهاب بود، يا به عبارت بهتر، سياست استعمارگران يارش بود و با پيوند دادن تفكرات نادرست او با قدرت و حكومت آل سعود، زمينه پياده كردن آنها در منطقه حجاز فراهم گرديد.

محمد بن عبدالوهاب نيز استفاده از موقعيت به دست آمده و تلاش در پياده كردن افكار ناصحيح خود را مغتنم شمرد و آنها را در منطقه حجاز به مورد اجرا گذاشت. بدين سان بود كه معابد و مشاهد انبيا و اوليا را تخريب، و همه آثار باستاني و فرهنگي و مذهبي منطقه حجاز را نابود كرد.

داستان غمبار اين تراژدي را از كتابهايي كه در شرح زندگي و رد افكار محمد بن عبدالوهاب نوشته اند، مي توان به دست آورد. در اين نوشتار اشاره اي به اصول افكار او كه در كتاب التوحيد و رساله هاي ديگرش آمده است، مي كنيم:

محمد بن عبدالوهاب همانند اسلاف خود، احياي دين را شعار خود قرار داده است و بيشتر مباحثش پيرامون بدعت زدايي در مسأله توحيد دور مي زند.

وي در كتاب التوحيد ابتدا توحيد را به سه نوع تقسيم كرده است:

1- توحيد ربوبي كه مورد قبول مشركان قريش بوده است. [1] .

2- توحيد الوهي كه بر اساس آن بندگان بايد فقط خدا را بخوانند. نذر و قرباني براي او كنند. ترس، اميد، توكل و انابه ي بندگان تنها به او باشد.

3- توحيد اسماء و صفات.

در ادامه بحث مي نويسد:

«بدان كه ضد توحيد، شرك است و شرك نيز بر سه نوع است:

1. شرك اكبر

2. شرك اصغر مثل ريا

3. شرك خفي.

شرك اكبر به نوبه خود به چهار نوع تقسيم مي گردد:

1- شرك دعوت

2- شرك نيت

3- شرك در اطاعت

4- شركت محبت [2] .

در رساله پنجم مي نويسد:

«كفار زمان پيامبر به خالقيت و رازقيت الهي معتقد بودند و مشكل آنان تنها در توحيد الوهي بوده است و آن اين است كه جز خدا را نبايد خواند و به غير او نبايد دل بست. خدايي جز او نيست و شريكي ندارد. نبايد پيش غير او استغاثه نمود و براي غير او قرباني، نذر كرد، چه آن غير ملك مقرب باشد يا نبي مرسل. كسي كه به غير خدا استغاثه كند، به تحقيق كافر گرديده و كسي كه براي غير خدا ذبح و قرباني نمايد، همانا كافر شده است.» [3] .

در رساله اولي مي نويسد:

«معرفت و شناخت شرك در پرتو شناخت چهار قاعده ميسر مي گردد:

1- كافراني كه پيامبر با آنان به مبارزه برخاست، همه به خالق، رازق، محيي و مميت بودن خدا اعتراف داشتند. [4] .

2- كافران، بتها را وسيله قرب به خدا قرار داده بودند. [5] .

3- مشركان هنگام بعثت پيامبر، موجودات مختلفي را مي پرستيدند؛ از آن جمله خورشيد و ماه [6] بندگان صالح، [7] ملائكه، [8] انبيا و پيامبران، [9] درختان و جمادات. [10] .

4- مشركان زمان ما، شركشان از شرك مشركان صدر اسلام بزرگتر است؛ زيرا

آنان تنها هنگام آسايش غير خدا را مي خواندند ولي اينان درهمه حال غير خدا را مي خوانند. [11] .

منظور وي از مشركان زمان ما، تمام فرقه هاي اسلامي غير از طرفداران مذهب حنبلي است و شاهد اين مدعا اين است كه وي در كتاب «مجموعة التوحيد» بسياري از مراسم رايج ميان مسلمانان را شرك قلمداد كرده است كه براي نمونه عنوانهاي چند باب از ابواب كتاب «مجموعة التوحيد» را نقل مي كنيم:

نذر براي غير خدا شرك است. استغاثه به غير خدا و كمك خواستن از غير خدا شرك است. خواندن غير خدا شرك است. بستن نخ به حلقه هاي ضريح براي برطرف كردن بلا شرك است. پرستيدن خدا در كنار قبر بنده صالح شرك است و... [12] .


پاورقي

[1] يونس آيه 31.

[2] مجموعة التوحيد، رساله اولي ص 7 - 3 - مدينه، مطبعه محمد عبدالمحسن.

[3] همان - رساله خامسه ص 153.

[4] يونس 31.

[5] زمر آيه 3.

[6] فصلت آيه 37.

[7] سبا آيه 42 و 40.

[8] مائده آيه 116.

[9] اعراف آيات 140 و 138.

[10] عنکبوت آيات 66 و 65.

[11] مجموعة التوحيد، رساله اولي ص 73.

[12] مجموعة التوحيد صفحات 16 و 24 و 36.