بازگشت

ابن تيميه


تقي الدين ابوالعباس احمد بن شهاب الدين عبدالحليم بن مجدالدين حراني الدمشقي الحنبلي (وفات 728) معروف به ابن تيميه يكي از شارحان افكار حنبليان و بويژه «بربهاري» است.

وي همانند بربهاري احياي دين را در دو بخش اصول و فروع بر دو اصل مبتني مي داند:

1- پيروي از سلف

2- اصل عدم تأويل

وي مي نويسد:

«بعضي از جهال مي پندارند راه سلف درباره ي فهم صفات و اسماي خدا سالمتر است ولي راه خلف و متأخران استوارتر و علمي تر. اما بيشتر اينان بدعتگزار و منحرفند زيرا راه فيلسوفان را بر راه سلف صالح ترجيح مي دهند.» [1] وي براساس اين دو اصل، همه صفات افعالي را كه در قرآن ذكر شده و حاكي از جسمانيت و مشاهده خداوند با بشر است صحيح دانسته و تأويل آنها را روا نمي داند؛ مانند اثبات دست براي خدا [2] جلوس خدا بر عرش [3] و قابل رؤيت بودن خدا در آخرت [4] و...

چنانكه مشاهده مي كنيد، تكيه بر اين دو اصل در بخش توحيد صفاتي نه تنها موجب احياي افكار ديني نمي گردد بلكه سر از شرك و تجسيم درآورده است.

افكار ابن تيميه در بخش توحيد افعالي و عبادي نيز بسيار خشك و غير قابل انعطاف است و اختلاف نظري كه وي در اين بخش با ساير مذاهب اسلامي داشت منشأ تكفيرها، طعنها و اتهامات گوناگون وي به ساير مذاهب اسلامي مي گرديد. دكتر عباس زرياب خويي در «دايرة المعارف بزرگ اسلامي» [5] مقاله مفصلي در شرح آراي ابن تيميه به تحرير كشيده، اما با كمال تأسف اين بخش از افكار تيميه را خيلي خلاصه در چند سطر مطرح ساخته است. ابن تيميه بسياري از اعمال و مراسم رايج در ميان مسلمانان بويژه شيعيان را منافي با توحيد افعالي و عبادي مي داند مانند توسل به اوليا و انبيا و واسطه قرار دادن آنان ميان خالق و مخلوق. [6] استاد جعفر سبحاني در مقام رد انديشه هاي ابن تيميه روايات زيادي از پيامبر [7] و سيره صحابه آورده كه در زمان پيامبر و صحابه توسل به انبيا و اوليا امر رايجي بوده و پيامبر نه تنها آن را منافي توحيد ندانسته بلكه مسلمانان را به اين عمل تشويق كرده است. ابن تيميه نه تنها منكر اين روايات نيست بلكه خود وي بيشتر اين روايات را در رساله «الاستغاثه» [8] براي اثبات شفاعت پيامبر و صحت توسل به آن حضرت نقل كرده است. بنابراين وي منكر مطلق توسل نيست بلكه مي گويد خواستن كارهاي خدايي از پيامبر منافي با توحيد افعالي است نظير فرستادن باران، رويانيدن گياهان، آمرزش گناهان [9] و... و ما اثبات خواهيم كرد كه تقاضاي اين گونه امور از پيامبر هيچ تنافي با توحيد افعالي و عبادي ندارد.

ابن تيميه همچنين درخواست شفاعت از اوليا [10] و استعانت از غير خدا [11] ، نذر براي غير خدا [12] و... را شرك و بدعت معرفي كرده است. ما در اين مختصر در مقام رد افكار ابن تيميه نيستيم. بحمد الله تاكنون كتابهاي زيادي در رد اين ديدگاه نوشته شده است و فقط در يك جمله اشاره مي شود كه اختلاف ميان ابن تيميه و ساير مذاهب در اين بخش اختلاف صغروي است.

اصل كبري كه هيچ موجودي حتي پيامبران و اوليا را نبايد شريك خدا قرار داد، مورد توافق و قبول همه مذاهب است و لكن در مقام تطبيق، بسياري از مراسم رايج ميان مسلمانان را ابن تيميه مصداق شرك قرار داده كه ساير مذاهب اين اتهام را از او

نمي پذيرند و مي گويند همه اين اعمال مورد تأييد و تصويب خداست و با اجازه خود اوست و هر گونه قدرت و تواني كه پيامبران و اوليا دارند از ناحيه خداي متعال است.


پاورقي

[1] العقيدة الحموية الکبري - ضمن مجموعة الرسائل الکبري - ج 1 ص 427، بيروت، احياء القرار.

[2] المائده آيه 64.

[3] الاعراف آيه 54.

[4] منهاج السنة النبويه ج 215 / 1، بصرة، مطبعة الکبريا لامبرية.

[5] دايرة المعارف بزرگ اسلامي ج 182 / 3.

[6] الواسطة بين الحق و الخلق، ابن‏تيميه ص 8 - ضمن رسائل المدينه السلفيه، مصر، ذکريا علي يوسف.

[7] التوصل الي حقيقة التوسل، رقاعي، ص 158 و صحيح ابن‏ماجه ج 261 / 1.

[8] الاستغاثه، ص 482 - ضمن مجموعه رسائل الکبري، بيروت، احياء الستواث العربي.

[9] همان.

[10] زيارت القبور السرعية و الشکية ص 27 - ضمن مجموعه رسائل الدينيه و السلفية چاپ شده، مصر، ذکريا علي يوسف.

[11] همان ص 23.

[12] همان ص 22.