بازگشت

پيام خون


آنچه يك مبارزه را ماندگار، مؤثر، حركت آفرين و مصون از تحريف مي سازد، «تبيين» است، يعني رساندن پيام خون و ترسيم فلسفه نهضت و مقابله با فريب ها و تبليغات دروغين و تحريف چهره واقعي يك حماسه. اگر در نهضت عاشورا اين بُعد از حركت كه به صورت خطابه هاي پرشور امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) جلوه كرد، وجود نداشت و مكمّل خون شهداي كربلا نمي شد، بي شك اين حماسه نه ماندگار مي شد، و نه دور از تحريف. «فريد» چه زيبا به اين واقعيت اشاره كرده است:



سرّ ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود

كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود



چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ

پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود



در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب

پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود [1] .



نقش خطابه هاي شورانگيز افشاگر، الهام بخش و رسواساز باطل، بسيار عظيم است و شاعران به اين نكته وقوف كامل داشته اند و در پرداختن به سيماي پيام رسان نهضت عاشورا آن را بيان كرده اند. موزون اصفهاني گويد:

اين همان بانوست كز نطق و بيان همچون علي انقلاب از كوفه تا شام خراب انداخته دخترش در كوفه از تيغ زبان چون ذوالفقار مغز جان خصم را در التهاب انداخته از خطابي آل سفيان را به رسوايي كشيد پرده از كار پليدان زان خطاب انداخته [2] .

مرحوم صغير اصفهاني در اشاره به نقش خطابه هايش چنين مي سرايد:



بر هم زن اساس جفا كاري يزيد

لحن بليغ و نطق درخشان زينب است



ابن زياد شوم به دارالاماره اش

رسوا ز منطق شرر افشان زينب است [3] .



«سروي» نيز چنين سروده است:



با كلام جان فزا اثبات دين حق نمود

عالمي را دوستدار اهل ايمان كرد و رفت



در ديار شام بر پا كرد از نو انقلاب

سنگر اهل ستم را سست بنيان كرد و رفت



يزيد خطبه اي غرّا بيان فرمود در كاخ

كاخ استبداد را از ريشه ويران كرد و رفت



فاش مي گويم كه آن بانوي عظماي دلير

از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت [4] .



گاهي «اسارت»، تبديل به «درس آزادي» مي شود و اسيران آزاده، با مقاومت و روحيه بالاو عزت نفس، جباران را به ستوه مي آورند. تبديل كردن اسارت به آزادگي در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونين جلوه گر است، تا آنجا كه مي توان زينب كبرا را «اسير آزادي بخش» ناميد. [5] در برخي سروده ها چنين نگاهي به «كاروان اسارت» شده است:

در بطن اين اسارت ما خفته است آزادي تمام گرفتاران مرگ پر افتخار پدرهامان سرمايه حيات هدفداران ما وارث شهادت و ايثاريم بنيانگذار عزّت و آزادي ما شور پرشراره ايمانيم آنجا كه نيست جرأت فريادي ما رهسپار شهر خموشانيم شهري كه سايه بان زده از وحشت شايد به تازيانه يك فرياد بيدارشان كنيم از اين غفلت رفتيم پيشواز اسارت ها تا كاخ هاي ظلم براندازيم تا در زمان قحطي حق جويان آبي به آسياب حق اندازيم [6] .


پاورقي

[1] فرهنگ عاشورا، ص 217.

[2] گلواژه، ج 1، ص 112.

[3] همان، ص 113.

[4] همان، ص 114.

[5] نام شعر و مجموعه شعري از نويسنده که با الهام از همين نکته است.

[6] از نويسنده، برگ و بار، ص 131.