بازگشت

واقعه حره يا قتل عام مدينه


در تمام تواريخ معتبر اسلامي، مانند تاريخ طبري، يعقوبي، ابن اثير، مسعودي و... اين جنايات را ثبت كرده اند كه به طور فشرده از «مروج الذهب» مسعودي به آن اشاره مي كنيم. مسعودي گويد: «چون دامنه ي ظلم و جنايت و فسق و فجور يزيد به همه جا كشيده شد، مردم به پا خاستند. در مدينه (مركز وحي و پايگاه پيامبر) كه هنوز تعداد كثيري از مهاجرين و انصار در قيد حيات بودند، بيشتر نسبت به جنايات يزيد حساسيت نشان مي دادند، خصوصا كشتن امام حسين عليه السلام فرزند دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يارانش، و فسق و فجور و شرابخواري و حكومت فرعوني يزيد و به خاطر آن، مردم سر به شورش زدند. آتش خشم و اعتراض در حجاز شعله ور شد. مردم شورش كردند و فرماندار يزيد به نام «عثمان بن محمد بن ابي سفيان» را از شهر بيرون كردند، و به رهبري تني چند از بزرگان مهاجر و انصار و تابعين، حكومت خودمختار تشكيل دادند. مدينه موضع سازش ناپذيري داشت و جز قيام عليه نظام اموي، راه ديگر نمي شناخت، و با تشكيل مجمعي در مسجد رسما از حكومت يزيد سرپيچي و او را از خلافت خلع كردند. بارزترين چهره ي رهبري اين حركت چهره ي «عبدالله»، فرزند «حنظله غسيل الملائكه» است و مردم به طور موقت تا روشن شدن اوضاع با او بيعت كردند. آنان عناصر كاخ نشين اموي را كه در منزل بزرگشان «مروان حكم» جمع شده بودند، از مدينه بيرون كردند، و بدين ترتيب پايتخت اوليه اسلام از نفوذ امويان خارج شد، به محض رسيدن اين خبر به مركز، يزيد يكي از خطرناكترين و پست ترين يارانش يعني «مسلم بن عقبه» را با لشكري جرار (حدود پنج هزار نفر) براي سركوبي مردم مدينه فرستاد، او و نيروهايش به مدينه رسيدند و در بياباني به نام «حره» اردو زدند. مردم مدينه، به سر كردگي


«عبدالله بن حنظله» و «عبدالله بن مطيع» به دفاع پرداختند، اما مردم بي دفاع در مقابل يورش مغول وار لشكر يزيد، شكست خوردند و آنان وارد شهر شدند. و از كثرت خون ريزي، حمام خون به راه انداختند و مردم به شكل فجيعي قتل عام گرديدند و تعداد كثيري از بني هاشم و قريش و ساير مردم، مظلومانه به دست عمال يزيد كشته شدند. آمادگي مدينه براي رويارويي با سپاه نيرومند و سازمان يافته دشمن بسنده نبود، بدين جهت آرزوي استقلال طلبانه ي آنها با شكست در جنگ «حره» و هتك حرمت آنها خاتمه يافت. مورخين مي نويسند: آنان با اسب و سلاح و كفش، وارد حرم پيامبر شدند و مسجد پيامبر را آلوده كردند و بيش از هزار نفر از صحابه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قتل عام شدند، بطوري كه از «بدريون» كسي زنده نماند. و حدود 900 دختر باكره، توسط سربازان يزيد هتك حرمت شدند و يزيد به «مسلم بن عقبة» فرمانده ي نيروهايش دستور داده بود، كه پس از پيروزي بر مدينه، سه روز جان و مال و ناموس مردم بر تو و سربازانت حلال است. و آنان هر آنچه مي خواستند كردند. در تاريخ فخري، گويد: پس از واقعه ي حره، مردم مدينه هنگامي كه دختر خود را شوهر مي دادند، بكارت او را تضمين نمي كردند. بعضي گفته اند: در اين قتل عام بيش از چهار هزار نفر كشته شدند، و سپس عامل يزيد مردم را جمع كرد و گفت: بايد به عنوان «برده ي يزيد» بيعت كنيد و آنان را بردگان مي خواند. آري اين واقعه، در سال شصت و سوم ه.ق، به وقوع پيوست و از آنجايي كه لشكر يزيد، در ريگزاري (اطراف مدينه) به نام «حره» اردو زدند و از آن پايگاه به شهر حمله ور شدند، در تاريخ، آن را به نام «واقعه حره» ثبت كردند.