بازگشت

ماربين


نويسنده ي مسيحي آلماني (مستشرق) مؤلف كتاب: «السياسة الحسينية».

ماربين نويسنده آلماني درباره قيام اباعبدالله الحسين عليه السلام مي گويد: «حسين پسر علي نبيره محمد كه از دختر محبوبش فاطمه متولد شد، تنها كسي است كه در چهارده قرن پيش در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد... موضوعي را كه نمي توان ناديده گرفته اين است كه حسين اول شخص سياستمداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است. حسين به شعار هميشگي خود مي گفت من در راه حق و حقيقت كشته مي شوم و دست به ناحق نخواهم داد...

حسين ديد حركات بني اميه كه سلطنت مطلقه داشتند و دستورات


اسلام را پايمال مي كردند نزديك است پايه هاي استوار و مستحكم اسلام را درهم ريزد و اگر بيش از اين مسامحه كند نام و نشآني از اسلام و مسلماني باقي نخواهد ماند اين بود كه تصميم گرفت در برابر حكومت ظلم و جور قد علم كند و براي پايدار داشتن پرچم اسلام پرچمي كه با فداكاري و از خود گذشتگيهاي جدش و با ايثار خون پاك صدها مسلمان غيرتمند برافراشته شده بود جان و مال و خانواده و فرزندان و دوستان خود را فدا نمايد...

اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هرچند ظاهرا عظيم و استوار باشد در برابر حق و حقيقت چون پر كاهي بر باد خواهد رفت، مشروط بر اينكه مردمي حق طلب و حق پرست براي احياي حقيقت قيام كنند و با مبارزه فداكارانه خود دست از جان بشويند و بطلان ظلم و جور و حقانيت دين و اخلاق را با خون خود بر صفحه تاريخ گيتي ثبت كنند.

پيروان وجدان اگر با نظر دقيق اوضاع و احوال آن دوره و پيشرفته مقاصد بني اميه و وضع سلطنت و دشمني و عداوت آنها را با حق و حقيقت بنگرند، بدون تأمل تصديق خواهند كرد كه حسين با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. و اگر چنين حادثه جانگدازي پيش نيامده بود قطعا اسلام به حالت كنوني باقي نمي ماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند.

حسين به هفتاد و دو تن از ياران خود چنين گفت: من ننگ دارم از اينكه پسر معاويه شراب بخورد و اشعار هوس آلود بسازد قبايل بيمناك اسلام را با زر و زور بترساند و پايه حكومت بيداد را استوار كند... اما دين خدا بي پناه باشد.

من بايد قيام كنم و با خون خود دين اسلام را آبياري نمايم، اگر شما از اين راه پرخطر مي ترسيد فورا برگرديد و مرا به حال خود واگذاريد ولي يارانش كشته شدند و فداكاري را بر زندگي ترجيح


دادند.»

وي در جاي ديگري مي افزايد: «چندين سال متوالي حسين تدارك كشته شدن خود را ديد و مقصدي بسيار عالي مدنظر داشت. حسين بن علي چون قصدي جز كشته شدن كه مقدمه ي آن خيالات عالي و آن (روليسيون) مقدس بود، مدنظر نداشت بزرگترين وسيله را بي كسي و مظلوميت دانسته و اختيار كرد تا مصائب وي در قلوب مؤثر واقع گردد. حسين در افشاي ظلم و ستم بني اميه و ابراز خيالاتشان در عداوت بني هاشم و اولاد محمد دقيقه اي فروگذار ننمود. حسين با آن همه مصائب جانكاه و افكار متراكم و عطش و كثرت جراحات باز هم از مقصد عالي خود (تحريك احساسات) صرف نظر ننموده و با اينكه مي دانست بني اميه بر فرزند كوچكش رحم نخواهند كرد، بخاطر بزرگ ساختن مصائب خود او را بر سر دست گرفته، به ظاهر تقاضاي آب كرد و با تير جواب شنيد».