بازگشت

عيوف بنت مالك


زن خولي بن يزيد اصبحي بود. منزل خولي در يك فرسخي كوفه بود. خولي به خانه ي خود آمد. شب بود، تصميم گرفت صبح آن سر مطهر را نزد ابن زياد ببرد. خولي دو زن داشت يكي از زنهاي او انصاريه (از مسلمين مدينه) به نام عيوف بود و به اهل بيت نبوت علاقه داشت. لذا خولي سر مقدس امام را از او پنهان داشت و در ميان تنور گذاشت. عيوف (آخرهاي شب) نوري را مشاهده كرد كه از تنور به سوي آسمان ساطع است. موضوع را فهميد و گريه كنان سر


مبارك را در كنار خود نهاد و زنان همسايه را بخواند و همگان بر عزيز زهرا گريه كردند و بر قاتلش لعنت فرستادند.

چون عيوف فهميد كه سر حسين عليه السلام را به خانه آورده، كينه ي او را به دل گرفت و از رختخواب بلند شد و ديگر با او همبستر نشد. خولي در ايام مختار پنهان بود. عيوف جاي او را به ياران مختار خبر داد. اين زن از آن هنگام كه خولي سر اباعبدالله عليه السلام را آورده بود با او دشمن شده بود، بواسطه همكاري عيوف با نيروهاي مختار بن ابوعبيد ثقفي خولي دستگير و سپس به دست انتقام سپرده شد.