بازگشت

سيد بن طاووس


رضي الدين علي فرزند موسي بن طاووس از زهاد و علماي بنام اسلام است. پدر وي موسي و امام فقيه مشهور ورام بن ابي فراس مؤلف كتاب تنبيه الخاطر (مجموعه ي ورام) است. رضي الدين در پانزدهم ماه محرم سال 589 ه. ق در حله ديده به جهان گشود و همان جا پرورش يافت و علوم رايج عصر خود را فرا گرفت. وي با توجه به استعداد سرشاري كه داشت توانست در مدت دو سال و نيم. به تحصيل علم فقه بپردازد و از ادامه آن بي نياز شود. جد سيد، ورام بن ابي فراس، كتابخانه ي معتبري داشت كه پس از مرگش به واسطه به سيد رسيد و او با اضافه كردن كتابهاي خود بدان


كتابخانه، اعتبار زيادتري بخشيد و به مركز نگهداري آثار نفيس تبديل شد.

رضي الدين تمام كتابهاي اين كتابخانه را مطالعه كرده، اطلاعات ذي قيمتي حاصل نمود. او دوران جواني اش را با مطالعه و تحقيق در حله گذراند و پس از آن خود حوزه ي درسي مجزايي (به درخواست استادش) تشكيل داد و به صدور فتوا پرداخت. از آنجا كه سيد در زهد و تقوا و عرفان زبانزد خاص و عام بود، در صدور فتوا احتياط زيادي به خرج مي داد و حتي بواسطه ي ورعي كه داشت از درگير شدن در مسايلي كه بيم غلبه هواي نفس مي رفت پرهيز مي كرد.

وقتي مستنصر عباسي از وجود شخصيت او آگاه شد، از وي خواست مفتي اعظم مملكت اسلامي شود و مردم را در امور ديني فتوا دهد. رضي الدين دعوت خليفه را رد كرد و به دنبال آن از قبول منصب نقابت نيز خودداري كرد. رضي الدين پس از مدتي اقامت در حله با زن و فرزندان خود به نجف اشرف مشرف شد و سه سال در آنجا با حالت انزوا و گوشه گيري به سر آورد آنگاه به كربلا رفت و سه سال هم در آن جا اقامت گزيد. در سال 649 قمري كه شصت و يك سال داشت كتاب «كشف المحجه» را به نگارش درآورد.

سيد بن طاووس در زندگي خود بيش از هر چيزي به زهد و عرفان مي پرداخت و از اين جهت در هر زمينه اي نگرش عرفاني داشت و همه چيز را از اين منظر مورد بررسي قرار مي داد تا اينكه در سال 664 ه. ق زندگي را با اين روش و منش رها كرد و به ابديت پيوست و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. سيد داراي آثار زيادي است كه از مهمترين آنها مي توان به كتاب هاي زير اشاره كرد: طرائف، اقبال، فرج الهموم در تاريخ علماي نجوم، فلاح السائل، اليقين باختصاص مولانا اميرالمؤمنين بأمرة المؤمنين، مصباح الزائر و اللهوف.

سيد بن طاووس از جمله كساني است كه به عاشورا و قيام حسيني از منظر عرفان، نظر انداخته است:

«امام حسين عليه السلام از همان آغاز، به قصد كشته شدن، حركت كرد و خود را به


كشتن داد. در جاي دگر بر مدعاي خود چنين دليل مي آورد: من مي گويم، شايد بعضي از حقيقت رسيدن به سعادت شهادت بي اطلاع باشند و اعتقاد داشته باشند كه با چنين حال (كشته شدن)، نتوان خدا را پرستش كرد و آن كس كه چنين اعتقادي دارد مگر نشنيده است كه در قرآن راست گفتار است كه، طايفه اي با كشتن خود، خدا را عبادت كردند و خداي تعالي فرمود: فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم، شايد منشأ اين عقيده آيه ي شريفه ي، و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة، باشد و مقصود كشته شدن است. در صورتي كه چنين نيست و عبادت خداي تعالي با كشته شدن از مهمترين وسايلي است كه شخص را به درجات سعادت و نيك بختي مي رساند.»

سيد بن طاووس، در مبناي انديشه ي عرفاني خود درباره ي عاشورا مي نويسد: «و چون بينند كه زندگي دنيا، آنان را از پيروي خواسته ي خداوند مانع است و ماندن در اين عالم، ميان آنان و بخشش هاي خداوند، حايل است؛ بي تأمل، جامه ي ماندن از تن بركنند و حلقه بر درهاي ديدار بكوبند و از اين كه در راه رسيدن به اين رستگاري تا سرحد جانبازي فداكاري مي كنند و خود را در معرض خطر شمشيرها و نيزه ها قرار مي دهند، لذت مي برند. مرغ جان مردان صحنه ي كربلا در اوج چنين شرافتي به پرواز درآمد كه براي جانبازي، از يكديگر پيشي مي گرفتند و جانهاشان را در برابر نيزه ها و شمشيرها به يغما مي دادند».