بازگشت

حميد بن مسلم ازدي


وي از گزارشگران واقعه ي كربلاست. از نامبرده خبرهاي ذيل گزارش شده است:

الف - نامه ي ابن زياد به عمر بن سعد و دستور ظالمانه ي بستن آب بر روي حسين عليه السلام و ياران آن حضرت و رفتن سردار سپاه شهيدان «عباس» از پي تهيه ي آب در شب هفتم محرم.

ب - گسيل شدن جلاد خون آشام اموي «شمر» به كربلا.

ج - آغاز پيكار تجاوزكارانه ي سپاه شوم اموي بر ضد سالار شهيدان.

د - سخنان آن حضرت به «شمر» به هنگام يورش بر خيمه هاي نور، پيش از شهادت آن بزرگوار كه فرمود: يا شيعة آل ابي سفيان...

و نيز گزارش نماز ظهر عاشورا و شهادت «حبيب اسدي».

ه - سخنان سالار شايستگان در كنار پيكر به خون خفته ي فرزند گرانمايه اش «علي اكبر» و آمدن بانوي بانوان زينب به ميدان كربلا به هنگام شهادت علي اكبر عليه السلام و نيز به هنگام شهادت «قاسم» و «عبدالله»، دو يادگار حضرت مجتبي عليه السلام...

و نيز وضعيت سالار خوبان پس از شهادت ياران تا لحظات شهادت خويش.

و - جريان اختلاف نظر سپاه شوم اموي پس از شهادت حسين عليه السلام در مورد سرنوشت فرزند ارجمندش حضرت سجاد كه او را به شهادت برسانند، يا به اسارت برند؟

و نيز خبر دستگيري و رهايي «عقبه بن سمعان» كه از غلامان خاندان


حسين عليه السلام بود و نيز تاختن اسب بر پيكر مطهر سالار شايستگان... و بردن سر مقدس حسين عليه السلام به بارگاه شوم عبيدالله، بوسيله ي دو عنصر پليد به نامهاي «حميد» و «خولي».

ز- گسيل «خولي» از سوي «عمر بن سعد» به سوي خانواده اش تا خبر سلامتي و بازگشت او را بدهد.

و نيز جريان مجلس شوم «ابن زياد» و به چوب بستن لب و دندان حسين عليه السلام و اعتراض شجاعانه ي «زيد بن ارقم».

ورود دخت قهرمان اميرمؤمنان به مجلس عبيد و سخنان ديكتاتور خودكامه ي اموي و پاسخ شايسته و شجاعانه ي زينب به او و واماندگي عبيد و باز چوب زدن بر لبهاي حسين عليه السلام.

و نيز سخنان ابن زياد با حضرت سجاد و پاسخ دليرانه و حكيمانه ي آن قهرمان فضيلتها و تلاش ابلهانه ي آن عنصر پليد براي به شهادت رسانيدن تنها يادگار حضرت حسين و ايستادگي و دفاع قهرمانانه ي عمه ي گرانقدرش از جان گرامي او.

و نيز خطبه ي سراپا دروغ و بي اساس عبيد در مسجد كوفه و پاسخ شجاعانه عبدالله بن عفيف به او و شهادتش به جرم حقگويي و حق پويي و افشاي ماهيت پليد رژيم اموي و عملكرد تبهكارانه ي آن.

واسطه ي اين اخبار و رويدادها «سليمان بن ابي راشد» است و اوست كه اين اخبار را، از حميد ابن مسلم به «ابومخنف» گزارش نموده است. و براي هر پژوهشگري روشن مي شود كه «ابومخنف» اين اخبار را به مناسبتهاي گوناگون تقطيع مي كند و نيز آشكار است كه روايات «سليمان» از گسيل شدن «شمر» به كربلا، آغاز مي گردد و ضمن ترسيم مجلس عبيد و شهادت «عبدالله بن عفيف» خاتمه پيدا مي كند.

نكته ي ديگري كه در اين مورد دريافت مي گردد اين است كه «راوي» اين اخبار به همراه سپاه شمر بوده است. اين نكته را، هم چگونگي نقل اخبار و هم نگرش بر گفتگوهاي مكرر او با شمر و هم نكوهش كارهاي ضد انساني «شمر» بوسيله ي او، و نيز حضور او در اردوگاه نور و خيمه هاي سالار شهيدان پس از شهادت آن حضرت، آشكار است؛ چرا


كه مي دانيم جز شمر و رجاله هاي او كسي به خيمه هاي امام حسين پس از شهادتش يورش نبرد.

پس از اين تاريخ، «سليمان بن ابي راشد» را در قيام توابين و به همراه آنان مي نگريم.

او «مختار» را در زندان ديدار مي كند اما «سليمان بن صرد» او را از ياري رساني به مختار بر حذر مي دارد و به او خبر مي دهد كه «مختار» مردم را از ياري او باز مي دارد و سليمان هم با روي گرداني از او، بر گروه هايي از توابين، شكست خورده باز مي گردد. او دوست ابراهيم، فرزند «اشتر نخعي» بود. به سوي او رفت و آمد داشت و هر شامگاه به همراه او پس از جريان توابين به سوي «مختار» مي رفت و تا سپيده دم و فروشدن ستارگان، كار آنان را تدبير مي نمود و آن گاه باز مي گشت.

او در شب سه شنبه كه شب قيام «مختار» در كوفه بود، پس از تاريك شدن هوا به همراه دوست خويش «ابراهيم» در ميان يك گروه صد نفري از رزم آوران و طرفداران خويش از خانه اش به سوي خانه «مختار» حركت كرد. او و يارانش در حالي كه شمشيرهاي آخته را براي پيكار آماده ساخته و زير لباسهاي خويش زره پوشيده بودند، براي ياري رساني به مختار وارد خانه ي او شدند. اما وقتي دريافت كه «مختار» تصميم گرفته است كه كشندگان پيشواي شهيدان و ياران باوفاي او را نابود سازد به همراه «عبدالرحمن بن مخنف ازدي» بر ضد مختار قيام كرد...

حميد بن مسلم يكي از سربازان عمر سعد بود كه به نقل بعضي وقايع روز عاشورا پرداخته است.

عمر بن سعد در همان روز كه روز عاشورا بود سر مقدس حسين عليه السلام را با خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم ازدي به سوي عبيدالله بن زياد فرستاد.

در كتاب ارشاد، شيخ مفيد مي گويد: حميد بن مسلم روز عاشورا پس از شهادت امام حسين عليه السلام با شمر، بر سر آتش زدن خيمه ها مجادله داشت. از جمله گروهي بود كه سر حسين عليه السلام را به كوفه بردند. در لشكر توابين هم حضور داشته است. بيشتر وقايع كربلا در «تاريخ


طبري» و برخي منابع ديگر از قول او نقل شده است.

حميد بن مسلم، در زمان قيام مختار متواري شد. مختار نيز خانه ي او را ويران نمود و اموال او را مصادره كرد.

«حميد بن مسلم» كوفي، از جمله كساني بود كه در جريان نهضت امام حسين عليه السلام از اول تا آخر حضور داشت. وي در جريان كربلا، تقريبا عنوان وقايع نگار را داشته و بسياري از تاريخ حوادث كربلا، از قبل و بعد آن را نقل كرده است. حميد بن مسلم گويد: مختار، «سائب بن مالك» اشعري را با گروهي مسلح به سراغ ما فرستاد. من خارج كوفه به طايفه عبدالقيس پناه بردم و عبدالله و عبدالرحمان فرزندان اصلخب نيز به دنبال من به آن جا آمده و مخفي شديم.نيروهاي سائب، آن دو نفر را تعقيب كردند و من از فرصت استفاده نمودم و موفق شدم فرار كنم و نجات پيدا كردم اما آن دو نفر دستگير شدند و در مسير خود، فرد ديگري از عاملان كربلا به نام عبدالله بن وهب از طايفه حمدان نيز دستگير شد. و همه را دسته جمعي به نزد مختار بردند، مختار كه خوب به جرم آنان آگاه بود بلافاصله دستور داد در مقابل بازار آنان را اعدام كردند.

و حميد بن مسلم گويد: اين شعر را درباره ي نجات خود از چنگ مختار سرودم:

ديدي كه چگونه از آن وحشت، نجات يافتم در حالي كه من خود اميدي به نجات نداشتم.