بازگشت

ابو وداك


«جبر بن نوف حمداني» يا «ابووداك» نيز از گزارشگران رويدادهاي اندوهبار كربلا و عاشوراست.

او سخنراني «نعمان بن بشير» فرماندار امويان در كوفه، نامه هاي اموي پرستان آن سامان به يزيد، خطبه ي


شرربار و آكنده از تهديد «ابن زياد» پس از ورود به كوفه، استقرار «مسلم» سفير و نماينده ي سالار شايستگان در منزل «هاني»، جريان جاسوسي «معقل»، عيادت «ابن زياد» از «هاني» و تصميم «عماره بن عبيد» به كشتن آن عنصر پليد و ناخشنودي و نگراني «هاني»... عيادت «ابن زياد» از «شريك بن اعور» در سراي «هاني» و اشاره ي او به «مسلم» به منظور كشتن او و خودداري «مسلم» بخاطر ناخشنودي «هاني». احضار «هاني» از سوي «ابن زياد» و كتك خوردن و زنداني شدن او و آنگاه يورش بستگان و سران قبيله اش به استانداري كوفه براي نجات او و فريب آنان بوسيله ي شريح قاضي، را از «نمير بن وعله حمداني» و او نيز از «معلي بن كليب» گزارش مي نمايد.

نام كامل او در گزارشش از خطبه ي اميرمؤمنان در «نخيله» كه پس از يأس از حق پذيري و هدايت گروه خوارج بيان فرمود، آمده است. و چنين دريافت مي گردد كه او پس از شهادت حسين عليه السلام در كوفه بود...

او «ايوب بن مشرح» را به خاطر پي نمودن مركب «حر»، آن آزاد مرد توبه كار، سخت سرزنش كرد و گفت: تو را مي نگرم كه خداي را در حالي ديدار خواهي نمود كه بار گناه كشتن همه ي ياران پيشواي شايستگان را بر دوش داري، آيا نمي داني كه اگر تو آن يكي را هدف تير خود نمي ساختي، و مركب ديگري را پي نمي نمودي، و ديگري را به رگبار تير نمي بستي و بر آن موقعيت و ميدان كارزار نمي ايستادي و يورشهاي پياپي به ياران حق نمي بردي و ياران حق ستيزت را به پيكار با حق طلبان تحريك نمي نمودي، و هنگامي كه بر تو حمله شد به جاي عقب نشيني از موضع ظالمانه ات با لجاجت نمي ايستادي و ديگر يارانت نيز همان كار ظالمانه ي تو را انجام نمي دادند، آيا باز هم امام حسين و يارانش به دست استبداد سياهكار اموي و پاسدار شوم آن، به شهادت مي رسيدند؟ روشن است كه هرگز! بهوش باشيد كه همگي شما در ريخته شدن آن خونهاي پاك شركت داريد.

«ذهبي» در مورد «ابووداك» مي نويسد: او دوست «ابوسعيد خدري»


بود و به راستگويي شهرت داشت.

«ابن حبان» او را ميان روايتگران درستكار و مورد اعتماد آورده است.

و «ابن معين» مي گويد: او فردي امين و راستگو بود.

و «نسايي» ضمن شايسته خواندن او، روايت او را در «سنن» آورده و در شرح «معتزلي» نيز از او روايت آمده است.