بازگشت

شهادت طلبي






آن دم كه به خون خود وضو مي كردم

داني زخدا چه آرزو مي كردم؟



ايكاش مرا هزار جان بود به تن

تا آنهمه را فداي او مي كردم [1] .



از الفباي برجسته نهضت عاشورا و از روحيات والاي حسين بن علي «ع » و يارانش، عنصر «شهادت طلبي » بود، يعني مرگ در راه خدا را «احدي الحسنيين » دانستن و دريچه اي براي وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگي و بي صبري براي درك فضيلت شهادت.

امام حسين «ع » در خطبه «خط الموت...» به آن تصريح مي كند و با جمله «من كان باذلا فينا مهجته فليرحل معنا» ياران شهادت طلب را هم بر مي گزيند و به مسلخ عشق، كربلا مي برد. اينگونه به استقبال مرگ رفتن، چون مبتني بر درك والاتري از فلسفه حيات است، با خودكشي متفاوت است.خودكشي و خود را به هلاكت افكندن، شرعا حرام وعقلا ناپسند است، اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاي متعالي، مشروع و معقول است. حتي اگر انسان بداند در يك حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسيد، مرگ او خودكشي نيست، چون گاهي تكليف ايجاب مي كند كه جان را فداي دين كند، چون دين، گراميتر از انسان است.



دين خدا عزيزتر است از وجود ما

اين دست و پا و چشم و سر و جان فداي دوست



حل اين معما (آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درك و برداشت متعالي تر از زندگي والا و كرامت انساني ميسر است.اينكه امام حسين «ع » هم از شهادت خود آگاه است و با همين علم، به كربلا مي رود، به همين نكته بر مي گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگي ننگين مي داند: «لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

اين فرهنگ، پذيرفته همه اقوام و ملتهاست و اين نوع مرگ انتخابي و آگاهانه، مكمل حيات شرافتمندانه است، نه در تناقض با آن.چون مرگ، پايان نيست تا كسي با انتخاب مرگ، به پايان يافتن خويش كمك كرده باشد.مرگ سرخ و شهادت، نوع كمال يافته تري از حيات است.امام حسين «ع » با علم به شهادت در حادثه كربلا به آن قربانگاه رفت، تا در سايه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حيات يابد.اين، هدفي است ارزشمند كه مي سزد چون حسين «ع » هم قرباني آن گردد.سيد الشهدا «ع » اين راه را برگزيد و آن را پيش پاي بشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه، همه شاگردان مكتب عاشورايند.



تو اسوه ي شهادتي، معلم شهامتي

خوشا كسي كه پانهد به مكتب ولاي تو



اصحاب امام حسين «ع » نيز در شب عاشورا، يك به يك برخاسته، اين روحيه را ابراز مي داشتند و از مرگ، هراسي در دلشان نبود.علي اكبر «ع » هم در مسير راه كربلا، وقتي كلمه استرجاع را از زبان امام حسين «ع » شنيد و حضرت خبر از آينده شهادت آميز داد، پرسيد: «السنا علي الحق؟» مگر بر حق نيستيم؟فرمود: آري.علي اكبر گفت: «يا ابة لا نبالي بالموت » پس چه ترسي از مرگ؟ [2] حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتي از امام پرسيد كه آيا من نيز كشته خواهم شد؟و امام پرسيد: مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد: شيرين تر از عسل (احلي من العسل). [3] .

اينها همه نشان دهنده اين روحيه و انديشه است كه مرگ در راه عقيده و شهادت درراه خدا، آرزوي قلبي وارستگاني است كه رشته تعلقات دنيوي را بريده و به حيات برين و رزق الهي در سايه شهادت دل بسته اند.در اشعاري هم كه امام حسين «ع » روز عاشورا يا قبل از آن روز مي خواند، اين مفهوم مطرح بود.از جمله:



و ان كانت الابدان للموت انشات

فقتل امرء بالسيف في الله افضل



و نيز در رجزهاي آن حضرت، مرگ را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادن مي درخشد: «الموت اولي من ركوب العار». [4] حضرت زينب «ع » در خطبه اش در مجلس يزيد، بر اين شهادتها افتخار مي كند: «... فالحمد لله رب العالمين الذي ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة ». [5] حضرت سجاد «ع » نيز در برابر تهديدي كه ابن زياد كرد كه آن حضرت را بكشند، فرمود: «ا بالقتل تهددني يابن زياد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة » مرگ، براي ما عادت است و شهادت، افتخار ماست، مرا از مرگ مي ترساني؟

امام خميني «قدس سره » فرمود: «مرگ سرخ، بمراتب از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ايم، تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند». [6] .


پاورقي

[1] رمضانعلي گلدون.

[2] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 73، لهوف، ص 26.

[3] اثبات الهداة، ج 5، ص 204.

[4] کشف الغمه، ج 2، ص 32.

[5] بحار الانوار، ج 45، ص 135.

[6] صحيفه نور، ج 14، ص 266.