بازگشت

بصيرت


از ويژگيهاي فكري و عملي ياران سيد الشهدا «ع » در نهضت عاشورا، «بصيرت » وبينش بود.در فرهنگ ديني و متون معارف، از كساني با عنوان «اهل البصائر» ياد شده است، يعني صاحبان روشن بيني و بيدار دلي و شناخت عميق نسبت به حق و باطل، امام وحجت الهي، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق.صاحبان بصيرت، چشم درونشان بيناست، نه تنها چشم سر.با آگاهي، هشياري و انتخاب گام در راه مي گذارند و عملكرد و موضعگيريهايشان ريشه اعتقادي و مبناي مكتبي و ديني دارد، جهادشان مكتبي و مبارزاتشان مرامي است، نه سودجويانه و دنياپرستانه يا نشات گرفته از تعصبات قومي و جاهلي، يا تحريك شده تبليغات فريبكارانه جناح باطل و سلطه زور.اهل بصيرت، راه خود را روشن و بي ابهام و بحق مي بينند و باطل بودن دشمن را يقين دارند و با تطميع و تهديد، نه خود را مي فروشند و نه دست از عقيده و جهاد برمي دارند.شمشيرها و جهادشان پشتوانه عقيدتي دارد.به فرموده علي «ع »: «حملوا بصائرهم علي اسيافهم ». [1] بصيرتهايشان را بر شمشيرهايشان سوار كردند.

اينگونه مدافعان بينادل و پيروان دل آگاه، هم در ركاب علي «ع » با معاويه مي جنگيدند، هم در همه حال امام مجتبي «ع » را حمايت مي كردند، هم در عاشورا جان خويش را فداي امام خويش و نصرت قرآن مي كردند.اين از سخنرانيها و رجزها و پاسخهايشان روشن بود.سيد الشهدا «ع » را امامي مي دانستند كه بايد ياريش كرد و جان در راهش باخت و دشمنانش را كافر دلان نفاق پيشه اي مي شناختند كه جهاد با آنان همچون جهاد با مشركان بود و اجر داشت.سخنان امام حسين «ع »، امام سجاد «ع »، حضرت اباالفضل، علي اكبر، جوانان بني هاشم، ياران ابا عبدالله «ع » همه گوياي عمق بصيرت آنان است.امام صادق «ع » درباره حضرت عباس، تعبير «نافذ البصيرة » دارد، كه گوياي عمق بينش و استواري ايمان او در حمايت از سيد الشهداست: «كان عمنا العباس بن علي نافذ البصيرة صلب الايمان...». [2] در زيارتنامه حضرت عباس است: «و انك مضيت علي بصيرة من امرك مقتديا بالصالحين...».سخن علي اكبر خطاب به امام كه «مگر ما بر حق نيستيم؟» مشهور است.در جبهه مقابل، كوردلاني دنيا طلب و فريب خوردگاني بي انگيزه و تحريك شدگاني نادان بودند كه تبليغات اموي چشم بصيرتشان را بسته بود و لقمه هاي حرام، گوش حقيقت نيوش را از آنان گرفته بود.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 150.

[2] اعيان الشيعه، ج 7، ص 430.