بازگشت

مواعظ و آداب


1. عن الحسين بن علي عليه السلام قال: إن أعمال هذه الامة ما من صباح إلي و تعرض علي الله تعالي. [1] .

امام حسين عليه السلام گفت: «بامدادي نيست، مگر اين كه در آن، كاركرد اين امت (مسلمانان) بر خداوند متعال، عرضه مي شود.»

2. عن الحسين بن علي عليهماالسلام إنه قال: من سره أن ينسأ في أجله و يزاد في رزقه فليصل رحمه. [2] .

از امام حسين عليه السلام روايت است كه گفت: «هر كه خوش دارد، زمان مرگش به تأخير افتد و رزق و روزيش افزوده گردد، صله ي رحم كند ]پيوند خويشاوندي را نگسلد[.»

3. عن الحسين بن علي عليهماالسلام إنه قال: وجد لوح تحت حائط مدينة من المدائن فيه مكتوب: أنا الله لا اله الا انا و محمد نبيي و عجبت لن أيقن بالموت كيف يفرح؟! و عجبت لمن ايقن بالقدر كيف يحزن؟! و عجبت لمن اختبر الدنيا كيف


يطمئن؟! و عجبت لمن أيقن بالحساب كيف يذنب؟! [3] .

از امام حسين عليه السلام نقل است كه گفت: «زير ديوار يكي از شهرها لوحي پيدا شد كه در آن نوشته شده بود: من خدايم و معبودي جز من نيست و محمد پيامبر من است و در شگفتم، از كسي كه به مرگ، يقين دارد، چگونه شادي مي كند؟! و در شگفتم از كسي كه به سرنوشت، يقين دارد، چگونه اندوهناك مي گردد؟! و در شگفتم از كسي كه اين دنيا را آزموده است، چگونه آن را مايه ي آرامش خود قرار مي دهد؟! و در شگفتم از كسي كه به روز حساب و بازرسي حتم دارد، چگونه گناه مي كند؟!»

4. عن الحسين بن علي عليه السلام أنه دخل المستراح، فوجد لقمة ملقاة، فدفعها الي غلام فه فقال: يا غلام اذكرني بهذه اللقمة إذا خرجت فأكلها الغلام، خرج الحسين بن علي عليه السلام قال: يا غلام أين اللقمة؟ قال: أكلتها يا مولاي، قال: أنت حر لوجه الله تعالي. قال له رجل: أعتقته يا سيدي؟ قال: نعم، سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله يقول: من وجد لقمة ملقاة فسمح منها أو غسل ما عليها ثم أكلها لم تستقر في جوفه إلا اعتقه الله من النار. [4] .

روايت است كه امام حسين عليه السلام داخل مستراح شد و ديد لقمه اي بر زمين افتاده است. آن را به غلامش داد و گفت: غلام وقتي كه بيرون آمدم، اين لقمه را به من يادآوري كن. غلام لقمه را خورد، و زماني كه امام حسين عليه السلام بيرون آمد، از غلام پرسيد: لقمه كو؟ گفت: سرورم! آن را خوردم. امام حسين عليه السلام گفت: تو از اين


پس، به خاطر خداوند متعال، آزادي. مردي به او گفت: مولاي من، او را آزاد كردي؟! گفت: آري، از جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي گفت: هر كس لقمه ي افتاده اي را بيابد، كه آن را پاك سازد يا بشويد و سپس آن را بخورد، قبل از اين كه لقمه درونش جاي بگيرد، خدا وي را از آتش دوزخ، آزاد كند.»

5. عن شريح بن هاني، قال: سأل أميرالمؤمنين عليه السلام ابنه الحسن بن علي فقال: يا بني ما العقل؟ قال: حفظ قلبك ما استودعته. قال: فما الحزم؟ قال: أن تنتظر فرصتك و تعاجل ما أمكنك. قال: فما المجد؟ قال: حمل المغارم و ابتناء المكارم. قال: فما السماحة؟ قال: اجابة السائل و بذل النائل. قال: فما الشح؟ قال: ان تري القليل سرفا و ما انفقت تلفا. فما السرقة؟ قال: طلب اليسير و منع الحقير. قال: فما الكلفة؟ قال: التمسك بمن لايؤمنك و النظر فيما لايعنيك. قال فما الجهل؟ قال: سرعة الوثوب علي الفرصة قبل الاستمكان منها و الإمتناع عن الجواب، و نعم العون الصمت في مواطن كثيرة و إن كنت فصيحا.

ثم أقبل صلوات الله عليه علي الحسين ابنه عليه السلام فقال له: يا بني ما السؤدد؟ قال: اصطناع العشيرة و احتمال الجزيرة. قال: فما الغنا؟ قال: قلة أمانيك و الرضا بما يكفيك. قال: فما الفقر؟ قال: الطمع و شدة القنوط. قال: فما اللوم؟ قال: إحراز المرء نفسه و إسلامه عرسه. قال: فما الخرق؟ معاداتك أميرك و من يقدر علي ضرك و نفعك.

ثم التفت إلي الحارث الأعور فقال: يا حارث علموا هذه الحكم أولادكم فإنها زيادة في العقل و الحزم و الرأي. [5] .


از شريح بن هاني نقل است كه: «اميرمؤمنان از پسرش، امام حسن عليه السلام، پرسيد، پسرم، عقل چيست؟ گفت: دلت آن چه را كه به آن سپرده اي، نگهدارد. گفت: دورانديشي چيست؟ گفت: منتظر موقعيت مناسب باشي و كاري را كه مي تواني، به شتاب دريابي. گفت: بزرگواري چيست؟ گفت: تحمل تاوان ها و بنيان گذاري بزرگواري ها. گفت: بزرگي چيست؟ گفت: پذيرش خواهشگر و بخشش بيشتر. گفت: تنگ نظري چيست؟ گفت: خرج اندك را اسراف بيني و آن چه را كه انفاق كرده اي، از دست رفته و هدر شده پنداري. گفت: پس دزدي چيست؟ گفت: اين كه براي خود حتي اندك را بخواهي و از ديگران، حتي ناچيز را بازداري. گفت: سخت گيري چيست؟ گفت: اتكاء به كسي كه تو را باور ندارد و انديشيدن در چيزي كه، تو را به كار نيايد. گفت: ناداني چيست؟ گفت: شتاب در فرصت طلبي پيش از سنجش توانايي و خودداري از پاسخ گويي. و سكوت، چه ياريگر خوبي است، در بيشترينه ي جاها حتي اگر سخنور و زبان آور باشي.

اميرمؤمنان، سپس رو به پسرش، حسين عليه السلام كرد و از او پرسيد: پسرم، سروري چيست؟ گفت: اصلاح كار خويشان و جبران لغزش هاي زيردستان را به گردن گرفتن، پرسيد: بي نيازي چيست؟ گفت: آرزوهايت اندك باشد و به آن چه تو را كافي است، راضي باشي. پرسيد: نيازمندي چيست؟ گفت: آزمندي و سختي نااميدي. پرسيد پستي چيست؟ گفت: اين كه، مرد خود را بپايد همسرش را فروگذارد. پرسيد: حماقت چيست؟ گفت: با فرمانده ي خود و كسي كه بر سود و زيان تو تواناست، دشمني ورزي.

اميرمؤمنان رو به حارث اعور كرد و گفت: حارث، اين حكمت ها و اندرزها را به فرزندانتان بياموزيد كه فزايده ي خردورزي، دورانديشي و تدبيرند.»


6. عن زياد القندي عن موسي بن جعفر، عن أبيه جعفر بن محمد، عن أبيه محمدبن علي، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي عليهاالسلام قال: لما خلق الله عزوجل موسي بن عمران كلمه علي طور سيناء ثم اطلع علي الأرض إطلاعة فخلق من نور وجهه العقيق. ثم قال: آليت بنفسي علي نفسي ألا أعذب كف لابسه إذا تولي عليا بالنار. [6] .

زياد قندي از امام موساي كاظم عليه السلام نقل كند كه به واسطه ي نياكانش از امام حسين عليه السلام روايت كرد كه گفت: «زماني كه خداوند متعال، حضرت موسي را آفريد، در طور سينا با او سخن گفت، سپس با التفات ويژه اي بر زمين متجلي گشت و از نور جمالش، عقيق را آفريد. سپس گفت: به خودم سوگند مي خورم، دست هر آن كس كه آن را به دست كند، اگر علي عليه السلام را دوست داشته باشد، با آتش، عذاب نكنم.

7. عن علي بن موسي الرضا، عن الإمام موسي بن جعفر عن الصادق جعفر بن محمد، عن الباقر محمد بن علي، عن سيد العابدين علي بن الحسين، عن سيد شباب أهل الجنة الحسين بن علي، عن سيدالأوصياء علي بن أبي طالب عليهم السلام عن سيدالانبياء محمد صلي الله عليه و آله قال: لاتنظروا إلي كثرة صلوتهم و صومهم. كثرة الحج و المعروف و طنطنتهم بالليل و لكن انظروا إلي صدق الحديث و أداء الأمامة. [7] .

از امام رضا عليه السلام روايت است كه آن حضرت به نقل از امام موساي كاظم عليه السلام و او از امام جعفر صادق عليه السلام و او از امام محمد باقر عليه السلام و او از سرور عبادتگران،


امام سجاد عليه السلام و او از سرور جوانان بهشت، امام حسين عليه السلام، و او از سرور أوصياء امام علي عليه السلام و او از سرآمد پيامبران، حضرت محمد صلي الله عليه و آله، نقل كردند كه گفت: «به فزوني نما و روزه ي مردمان و زياد بودن حج و كار نيك و سر و صداي شبانه ي آنان (در اشتغال به عبادت و قرائت قرآن) نگاه نكنيد، بلكه به راستي سخن و پرداخت امانت بنگريد. [8] [9] .


پاورقي

[1] عيون اخبار الرضا، ج 2،ص 44.

[2] همان، ص 44.

[3] همان، ج 2، ص 44.

[4] همان، ج 2، ص43 - 44.

[5] شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 401.

[6] ثواب الاعمال، ص 209.

[7] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 51.

[8] ما در اينجا، به اين هفت حديث حسيني بسنده کرده، سخن را به پايان مي‏بريم. براي مطالعه‏ي روايات بيش‏تر از امام حسين عليه‏السلام مي‏توان به متن آثار شيخ صدوق مراجعه کرد. (ر. ک، کتاب من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 182؛ ج 4، ص 381 - 384؛ التوحيد، ص 374، 307، 238؛ معاني الاخبار، ص 38 - 41، ص 382، 211، 210؛ علل الشرايع، ص 590؛ الأمالي، ص 477، 430، 425، 416، 414، 408 - 409؛ مصادقة الاخوان، ص 32؛ کتاب المواعظ، ص 56 - 58؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 300-301).

[9] هر چند اصل اين حديث از رسول‏خدا صلي الله عليه و آله است، اما چنان که از سند درخشان آن برمي‏آيد، امامان معصوم و پيشوايان پاک و راستين شيعه، از جمله امام حسين عليه‏السلام پيوسته به آن تأکيد مي‏ورزيدند، تا پيروان آن‏ها در طول اعصار، انصاف و راستي را، پيش‏تر و بيش‏تر از ظواهر ديني و مذهبي پاس دارند؛ که عبادت دغل‏کاران و رياکاران، پيش خداي صادق و عادل، پشيزي ارزش ندارد.