بازگشت

نفرين منافقان


روي صفوان بن مهران الجمال عن أبي عبدالله عليه السلام أنه قال: مات رجل من المنافقين فخرج الحسين بن علي عليه السلام فلقي مولي له فقال له: الي أين تذهب؟ فقال: أفر من جنازة هذا المنافق أن أصلي عليه، فقال له الحسين عليه السلام قم إلي جنبي فما سمعتني أقول فقل مثله، قال: فرفع يديه فقال: اللهم أخز عبدك في عبادك و بلادك، اللهم أصله أشد نارك، اللهم أذقه حر عذابك فإنه كان يوالي أعداءك و يعادي اؤلياءك و يبغض أهل بيت نبيك. [1] .

صفوان جمال از امام صادق عليه السلام روايت كند. كه گفت: «مردي از منافقان مرده بود. امام حسين عليه السلام از خانه بيرون آمد. و راه مي رفت كه به يكي از پيروان و موالي خويش رسيد. امام حسين عليه السلام از او پرسيد: به كجا مي روي؟ پاسخ داد: از جنازه ي اين منافق مي گريزم تا بر او نماز نخوانم. امام حسين عليه السلام به وي گفت: پهلوي من بايست و آن چه مي گويم، تو نيز بگو. سپس دستانش را بالا برد و گفت: بار پرودگارا، اين بنده ات را در ميان همه و در همه جا خوار ساز، بار پرودگارا، او را


در سخت ترين آتش دوزخت درانداز، بار پرودگارا، سوزش عذابت را به او بچشان زيرا كه او دشمنان تو را دوست مي داشت و دوستان تو را دشمن مي داشت و به خانواده ي پيامبرت كينه مي ورزيد.»


پاورقي

[1] کتاب من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 168.