بازگشت

دعاي باران


جاء قوم من أهل الكوفة الي علي بن أبي طالب عليه السلام فقالوا له، يا أميرالمؤمنين ادع لنا بدعوات في الإستسقاء فدعا علي عليه السلام الحسن و الحسين فقال: يا حسن ادع،...، ثم قال للحسين: ادع، فقال الحسين:


اللهم معطي الخيرات من مظانها. و منزل الرحمات من معادنها. و مجري البركات علي أهلها، منك الغيث المغيث. و أنت الغياث المستغاث. و نحن الخاطئون و أهل الذنوب و أنت المستغفر الغفار، لا أله ألا أنت.

اللهم أرسل السماء علينا ديمة مدرارا. واسقنا الغيث واكفا مغزارا، غيثا مغيثا، واسعا مسبغا مهطلا مريئا مريعا غدقا مغدقا عبابا مجلجلا، سحا سحساحا، بسا بساسا، مسبلا عاما، ودقا مطفاحا، يدفع الودق بالودق دفاعا و يطلع القطر منه غير خلب البرق و لا مكذب الرعد، تنعش به الضعيف من عبادك و تحيي به الميت من بلادك، منا علينا منك، آمين يا رب العالمين.

فما تم كلامه حتي صب الله الماء صبا. و سئل سلمان الفارسي - رضي الله عنه - فقيل له: يا أبا عبدالله هذا شي ء علماه؟ فقال: ويحكم ألم تسمعوا قول رسول الله صلي الله عليه و آله حيث يقول: اجريت الحكمة علي لسان أهل بيتي. [1] .

گروهي از مردم كوفه به پيش امام علي عليه السلام آمدند و به او گفتند: «اي اميرمؤمنان، براي ما در خواستن باران دعاهايي بخوان. امام علي عليه السلام حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را خواست و گفت: حسن جان، دعايي بخوان... ]پس از آن كه امام حسن عليه السلام دعايي در خواست باران خواند، امام علي عليه السلام[ سپس به عليه السلام گفت: دعا كن، و حسين عليه السلام چنين گفت:

پرودگارا، اي بخشنده ي خوبي ها از گمانگاهش و اي فروفرستنده ي رحمت ها از خواستگاهش و اي روان كننده ي بركت ها بر أهلش! باران فريادرس از تو است و تويي كه دادرس و فريادرسي و ما خطاكاران و گناهكارانيم و تو بخشايش خواه و


بسيار بخشاينده اي و خدايي جز تو نيست. پرودگارا، اينك آسمان را براي ما سرشار و پويا، بباران! و ما از باراني پر و پياپي، با بارشي كارساز، سيراب ساز. باراني فريادرس، فراگير، چاره ساز، پيوسته و پويا، دلچسب و گوارا، زاينده و سرشار، پرموج و پرخروش، ريزان و آب زا، روان و سيل آسا و پر و پايا. و چنان كن كه سيلاب ها يكديگر را به پيش رانند و چشمه ها را پر سازند و بارش آسمان از پس آن ها، به با برقي بي بار و آذرخشي دروغين، كه به راستي و پياپي، ببارد، تا با آن بندگان ناتوانت را نيروي زندگي بخشي و زمين هاي مرده را زنده گرداني، باشد كه بار ديگر، از لطف خويش به ما منت نهي و پيوسته ما را بنوازي، آمين اي گرداننده جهانيان، آمين!

هنوز سخن امام حسين عليه السلام پايان نيافته بود كه خدا، آسمان را ببارانيد، آن هم چه باراندني!

از سلمان فارسي - راوي روايت - پرسيدند، آيا اين دعاها را كسي به آن دو - امام حسن و حسين عليهاالسلام - آموخته بود؟ گفت: واي بر شما، مگر از رسول خدا نشنيده ايد كه مي گفت: حكمت بر زبان خانواده ي من جاري گردد.؟»


پاورقي

[1] کتاب من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 537 - 538.