بازگشت

عاشورا و قيام قائم


1. عن أبي عبدالله عليه السلام قال: إنا آل أبي سفيان أهل بيتين تعادينا في الله، قلنا: صدق الله و قالوا: كذب الله. قاتل أبوسفيان رسول الله صلي الله عليه و آله و قاتل معاوية علي بن أبي طالب عليه السلام و قاتل يزيد بن معاوية الحسين بن علي عليه السلام و السفياني يقاتل القائم (عج). [1]

از امام صادق عليه السلام نقل است كه: «ما و خاندان ابوسفيان، دو خانواده ايم كه درباره ي خدا، دشمن هم شديم، ما گفتيم: خدا راست مي گويد و آن ها گفتند: خدا دورغ مي گويد. ابوسفيان با رسول خدا صلي الله عليه و آله جنگيد و معاويه با امام علي عليه السلام جنگيد و يزيد بن معاويه با امام حسين عليه السلام جنگيد و سفياني نيز با امام قائم (عج) خواهد جنگيد. [2] .

2. عن عبد السلام بن صالح الهروي، قال: قلت لأبي الحسن الرضا عليه السلام يابن رسول الله ما تقول في حديث روي عن الصادق عليه السلام أنه قال: إذا خرج القائم عليه السلام قتل


ذراري قتله الحسين عليه السلام بفعال آبائهم؟ [3] فقال عليه السلام: هو كذلك، فقلت: و قول الله عزوجل: (و لا تزر وازرة وزر اخري) [4] ما معناه؟

قال: صدق الله في جميع أقواله، ولكن ذراري قتلة الحسين يرضون بأفعال آبائهم و يفتخرون بها و من رضي شيئا كان كمن أتاه و لو أن رجلا قتل بالمشرق فرضي بقتله رجل في المغرب لكان الراضي عندالله عزوجل شيك القاتل و إنما يقتلهم القائم عليه السلام اذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم، قال: فقلت له: بأي شي ء يبدء القائم عليه السلام منكم اذا قال؟ قال: بيدء ببني شيبة فيقاطع أيديهم لأنهم سراق بيت الله عزوجل. [5] .

عبدالسلام هروي گويد: «به امام رضا عليه السلام گفتم: يابن رسول الله، درباره ي حديثي كه از امام صادق عليه السلام روايت شده كه: «زماني كه امام قائم (عج)، از اختفا درآيد، نوادگان كشندگان امام حسين عليه السلام را به خاطر كار پدرانشان خواهد كشت»، چه مي گوييد؟ امام رضا عليه السلام گفت: اين چنين است. گفتم: پس آيه اي كه مي گويد: «هرگز بار بردارنده اي، بار ]گناه[ ديگري را برنمي دارد.» معنايش چيست؟

امام رضا عليه السلام گفت: همه ي سخنان خدا، درست است، اما نوادگان كشندگان امام حسين، از كار پدرانشان خوشنودند و به آن افتخار مي كنند و هر كس از كاري خوشنود باشد، مانند كسي است كه آن كار را كرده باشد. اگر مردي در مشرق


كشته شود و مردي در مغرب از كشته شدن او خوشنود باشد، خوشنود شونده پيش خداي عزوجل، شريك قاتل است. امام قائم (عج) نيز آن گاه كه از اختفا درآيد، آن ها را تنها براي اين كه از كار پدرانشان خوشنودند، خواهد كشت.

راوي گويد به امام گفتم: قيام كننده ي شما آن گاه كه قيام كند، از كجا شروع خواهد كرد؟ گفت: از فرزندان شيبه شروع مي كند و دستان آن ها را قطع مي كند زيرا آن دزدان خانه ي خدايند.»

3. عن ابي حمزة ثابت بن دينار الثمالي قال: سألت أباجعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام يابن رسول الله لم سمي علي عليه السلام أميرالمؤمنين و هو اسم ما سمي به أحد قبله و لايحل لأحد بعده؟ قال: لأنه ميرة العلم يمتار منه و لايمتار من أحد غيره، قال: فقلت يا بن رسول الله فلم سمي سيفه ذوالفقار، فقال: لأنه ما ضرب به أحد من خلق الله إلا أفقره من هذه الدنيا من أهله و ولده و أفقره في الآخرة من الجنة، قال: فقلت يابن رسول الله فلستم كلكم قائمين بالحق؟ قال: بلي. قلت فلم سمي القائم قائما؟

قال: لما قتل جدي الحسين عليه السلام ضجت الملائكة الي الله تعالي بالبكاء و النجيب و قالوا: إلهنا و سيدنا أتغفل عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك و خيرتك من خلقك؟ فأوحي الله عزوجل إليهم: قروا ملائكتي فوعزتي و جلالي لأنتقمن منهم و لو بعد حين، ثم كشف الله عزوجل عن الأئمة من ولد الحسين عليه السلام للملائكة فسرت الملائكة بذلك فاذا احدهم قائم يصلي فقال الله عزوجل: بذلك القائم أنتقم منهم. [6] .


ابوحمزه ثمالي گويد از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم: «يابن رسول الله، چرا علي عليه السلام، «اميرالمؤمنين» ناميده شد؛ نامي كه پيش از او كسي با آن ناميده نشده بود و پس از او نيز براي كسي حلال نيست كه با آن ناميده شود؟ گفت: زيرا، او معدن [7] دانش است، دانش از او يافت مي شود و از كسي جز او يافت نشود. راوي گويد، گفتم: يابن رسول الله شمشيرش چرا ذوالفقار (برنده و شكافنده) ناميده شده است؟ گفت: زيرا، هر كه از آفريدگان خدا، با آن زده شد، او را در اين دنيا از خانواده و فرزندانش و در آن دنيا از بهشت بريد و دور ساخت.

راوي گويد، گفتم: يابن رسول الله، مگر همه ي شما به حق قيام كننده نيستيد؟ گفت: آري، هستيم. گفتم:پس چرا فقط امام قائم (عج)، قيام كننده ناميده شده است؟ گفت هنگامي كه جدم حسين عليه السلام كشته شد، فرشتگان رو به سوي خداوند متعال، با گريه و فرياد، بر او ضجه زدند و گفتند، پروردگارا، سرورا، آيا آنان را كه برگزيده و فرزند برگزيده ي تو و بهترين آفريده ات را كشتند، رها مي كني؟ خداي عزيز و جليل بر آن ها وحي كرد: آرام باشيد، اي فرشتگان من، به عزت و جلالم سوگند كه خود، از آنان انتقام مي گيرم، اگرچه پس از گذشت زماني باشد. سپس خداوند عزيز و جليل، پرده از چهره ي پيشوايان، از نسل حسين عليه السلام برداشت، و فرشتگان شادمان شدند و ديدند كه يكي از آنان در حال قيام، نماز مي خواند؛ كه خداي عزوجل گفت: با همين قيام كننده از آن ها انتقام مي گيرم.»

4. حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني رضي الله عنه قال كنت عند


الشيخ أبي القاسم الحسين بن روح قدس الله روحه مع جماعة فيهم علي بن عيسي القصري فقام إليه رجل فقال له: أريد أسألك عن شي ء فقال له: سل عما بدا لك. فقال الرجل: أخبرني عن الحسين بن علي عليه السلام أهو ولي الله؟ قال: نعم. قال: أخبرني عن قاتله لعنه الله أهو عدو الله؟ قال، نعم. قال الرجل: فهل يجوز أن يسلط الله عدوه علي وليه؟

فقال له أبوالقاسم قدس الله روحه: إفهم عني ما أقول لك، إعلم أن الله تعالي لايخاطب الناس بشهادة العيان و لايشافههم بالكلام و لكنه عزوجل بعث إليهم رسولا من أجناسهم و أصنافهم بشرا مثلهم، فلو بعث إليهم رسلا من غير صنفهم و صورهم لنفروا عنهم و لم يقبلوا منهم، فلما جاؤوهم و كانوا من جنسهم يأكلون الطعام و يمشون في الأسواق قالوا لهم، أنتم مثلنا فلا نقبل منكم حتي تأتون بشي ء نعجز أن نأتي بمثله فنعلم أنكم مخصوصون دوننا بما لانقدر عليه، فجعل الله تعالي لهم المعجزات التي يعجز الخلق عنها، من جاء بالطوفان بعد الإنذار و الإعذار فغرق جميع من طغي و تمرد. [8] .

و منهم من ألقي في النار فكانت عليه بردا و سلاما [9] . و منهم من اخرج من الحجر الصلد ناقة و أجري في ضرعها لبنا. [10] و منهم من فلق له البحر و فجر له من الحجر العيون و جعل له العصا اليابسة ثعبانا فتلقف ما يأفكون. [11] و منهم من أبرء


الأكمه و الأبرص و أحيي الموتي بإذن الله تعالي و أنبأهم بم يأكلون و ما يدخرون في بيوتهم. [12] و منهم من انشق له القمر و كلمته البهائم مثل البعير و الذئب و غير ذلك، [13] فلما أتوا بمثل ذلك و عجز الخلق من أممهم عن أن يأتوا بمثله كان من تقدير الله تعالي و لطفه بعباده و حكمته أن جعل أنبيائه مع هذا المعجزات في حال غالبين و في أخري مغلوبين، و في حال قاهرين و في حال مقهورين و لو جعلهم الله في جميع أحوالهم غالبين و قاهرين و لم يبتلهم و لم يمتحنهم لأتخذهم الناس آلهة دون الله تعالي و لما عرف فضل صبرهم علي البلاء و المحن و الإختبار [14] و لكنه عزوجل جعل أحوالهم في ذلك كأحوال غيرهم ليكونوا في حال المحنة و البلوي صابرين و في حال العافية و الظهور علي الأعداء شاكرين و يكونوا في جميع أحوالهم متواضعين غير شامخين و لامتجبرين، و ليعلم العباد أن لهم عليه السلام إلها هو خالقهم و مدبرهم فيعبدوه و يطيعوا رسله و تكون حجة الله تعالي ثابتة علي من تجاوز الحد فيهم و ادعي لهم الربوبية أو عاند و خالف و عصي و جحد بما أتت به الأنبياء و الرسل، (وليهلك من هلك عن بينة و يحيي من حي عن بينه). [15] .

قال محمد بن ابراهيم بن اسحاق رضي الله عنه: فعدت إلي الشيخ أبي القاسم الحسين بن روح قدس الله روحه من الغد و أنا أقول في نفسي أتراه ذكر ما ذكر لنا يوم أمس من عند نفسه فابتد أني فقال لي: يا محمد بن ابراهيم لأن أخر من السماء


فتخطفي الطير أو تهوي بي الريح في مكان سحيق [16] أحب إلي من أن أقول في دين الله تعالي ذكره برأتي و من عند نفسي بل ذلك عن الأصل و مسموع عن الحجة صلوات الله عليه. [17] .

محمد بن ابراهيم بن اسحاق طالقاني گويد با گروهي كه علي بن عيساي قصري نيز در ميان آنها بود، پيش ابوالقاسم، حسين بن روح - قدس الله روح [18] - بوديم كه مردي به پا خاست و به او گفت: مي خواهم از تو چيزي بپرسم. گفت: از آن كه برايت پيش آمده است، بپرس. آن مرد گفت: از امام حسين عليه السلام برايم بگو كه آيا او ولي خدا بود؟ گفت: آري. مرد گفت آيا خدا را روا است كه دشمنش را به دوست خويش چيره سازد؟ حسين بن روح - قدس الله روحه - به وي گفت: آن چه را كه به تو مي گويم بفهم و بدان كه خداوند متعال، با مردم، خود به صورتي كه چشمها او را ببينند گفتگو نكند و با آنان رو در رو سخن نگويد، بلكه از جنس و نوع آن ها بشري مثل خودشان را به پيامبري برانگيزد، كه اگر پيامبراني به غير از جنس و شكلشان، به سوي آن ها مي فرستاد، بي گمان از آن ها مي گريختند و از آنان نمي پذيرفتند. اما آن گاه كه اين پيامبران كه از جنس خود آن ها بودند و مانند آنان غذا مي خورند و در كوي و برزن راه مي رفتند، به سوي آن ها آمدند، مردم به آن ها گفتند شما مانند ماييد، ما سخن شما را نمي پذيريم مگر اين كه چيزي


بياوريد كه ما از آوردن مانندش ناتوان باشيم و بدانيم كه شما بر خلاف ما، افراد خاصي هستيد كه توانايي انجام كارهايي را داريد كه ما از آن ها ناتوانيم. خداوند متعال نيز براي آنان معجزه هايي قرار داد كه مردم از آن ها ناتوان بودند. در ميان آن ها، پيامبري، پس از بيم دادن و عذر آوردن و معجزه ي طوفان را به راه انداخت تا همه ي سركشان و طغيان گران، غرق شدند (حضرت نوح). پيامبري در آتش انداخته شد، اما آتش بر سر او سرد و سالم گرديد (حضرت ابراهيم). پيامبري ديگر، از سنگ سفت و سخت، ماده شتري درآورد و شير را در پستان هاي آن به جريان انداخت (حضرت صالح). بر پيامبري ديگر، دريا شكافته شد و از سنگ، برايش چشمه هايي جوشيد؛ عصا و چوبدستي خشكش اژدها گرديد و آن چه را كه ساحران، به دروغ ساخته بودند، فروبلعيد (حضرت موسي). پيامبري بود كه با رخصت خدا، كور مادرزاد و گرفتار پيسي را بهبود مي بخشيد و مردگان را زنده مي كرد و از آن چه مي خوردند و در خانه هايشان ذخيره مي كردند، خبر مي داد (حضرت عيسي). و بر پيامبري، ماه شكافته شد و حيوان هايي چون شتر و گرگ و غيره، با او سخن گفتند (حضرت محمد صلي الله عليه و آله). هنگامي كه پيامبران، معجزه هايي، چنين آوردند و مردمان امتشان، از آوردن مانند آن ها، ناتوان شدند، اقتضاي تقدير و لطف الهي بر بندگان خويش و حكمت او، اين بود كه پيامبرش را با همه ي اين معجزه ها، گاه پيروز و گاهي ديگر شكسته خورده قرار دهد، كه اگر خدا در همه حال آنان را چيره و پيروز مي ساخت و آنان را گرفتار نمي كرد و نمي آزمود، بي گمان، مردمان به جاي خدا، آنان را خدايان خويش مي گرفتند و برتري آنان در بردباري بر بلا و رنج، و جايگاه آنان در آزمون و انتخاب، شناخته نمي شد. اما خداي عزيز و جليل، حال و روز آن ها را در اين جهان مانند حال و روز ديگران


قرار داد، تا در هنگام اندوه و گرفتاري شكيبا، و در حال عافيت و پيروزي بر دشمنان، شاكر باشند. و در حال، فروتن باشند و گردنكش يا زورگو نباشند. و مردم بدانند كه آنان را خدايي است كه آفريننده و گرداننده آن ها فقط او است؛ تا او را بپرستند و از پيامبرانش فرمان برند.

و نيز به خاطر اين كه، هر كه درباره ي آنان از اندازه فراتر رود و بر آن ها ادعاي پروردگاري بكند يا با كجروي مخالفت ورزد و سركشي نمايد و آن چه را كه پيام آوران و فرستادگان خدا آورده اند، انكار كند، دليل و برهان آشكار الهي، ثابت بوده باشد، و تا هر كس كه هلاك مي شود، با دليلي روشن هلاك گردد و هر كس كه زنده مي شود، با دليلي واضح زنده بماند.»

محمد بن ابراهيم طالقاتني گويد: «فرداي آن روز به پيش حسين بن روح - قدس سره - بازگشتم، در حالي كه با خود مي گفتم، آيا فكر مي كني آن چه را كه ديروز گفت: از پيش خود بود، يا از جانب امام زمان (عج) گفت. اما او پيش از من سخن آغاز كرد و گفت: اي محمد بن ابراهيم، اگر از آسمان فروافتم و مرغان شكاري بربايندم، يا تندباد به پرتگاهي دور فروافكندم، براي من بهتر از اين است كه در دين خداوند متعال، سخني به رأي خود و از پيش خود بگويم. آن چه گفتم، از سرچشمه گرفته شده بود و آن را از امام زمان - صلوات و سلام خدا بر او باد - شنيده ام.

5. عن أبي بصير، قال: قال أبوجعفر عليه السلام: يخرج القائم (عج) يوم السبت، يوم عاشورا يوم الذي قتل فيه الحسين عليه السلام. [19] .


از ابوبصير نقل است كه امام محمد باقر عليه السلام گفت: «امام قائم عليه السلام در روز شنبه، روز عاشورا، روزي كه امام حسين عليه السلام در آن روز كشته شد، خروج مي كند.»

6. عن أبان بن تغلب قال: قال أبو عبدالله عليه السلام: كأني أنظر إلي القائم عليه السلام علي ظهر النجف، فاذا استوي علي ظهر النجف ركب فرسا أدهم أبلق بين عينيه شمراخ ثم ينتفض به فرسه فلا يبقي أهل بلدة إلا و هم يظنون أنه معهم في بلادهم، فإذا نشر رأية رسول الله صلي الله عليه و آله انحط إليه ثلاثه عشر ألف ملك و ثلاثه عشر ملكا كلهم ينتظر القائم عليه السلام و هم الذين كانوا مع نوح عليه السلام في السفينة و الذين كانوا مع إبراهيم الخليل عليه السلام حيث ألقي في النار و كانوا مع عيسي عليه السلام حيث رفع. و أربعة آلاف مسومين و مردفين و ثلاثمائة و ثلاثة عشر ملكا ]الذين كانوا مع رسول الله صلي الله عليه و آله[ في يوم بدر. و أربعة آلاف ملك الذين هبطوا يريدون القتال مع الحسين بن علي عليه السلام فلم يؤذن لهم فصعدوا في الإستيذان و هبطوا و قد قتل الحسين عليه السلام فهم شعث غبر يبكون عند قبر الحسين عليه السلام إلي يوم القيامة و ما بين قبر الحسين عليه السلام إلي السماء مختلف الملائكة. [20] .

از ابان بن تغلب نقل است كه امام صادق عليه السلام گفت: «گويي امام قائم (عج) را در پشت نجف مي بينم، آن گاه كه بر نجف استيلا يابد، بر اسبي به رنگ سفيد و خاكستري تيره كه در ميان دو چشمش سپيدي هست سوار، مي شود، سپس اسبش با او به حركت و جنب و جوش مي آيد، آن گونه كه مردمان هر دياري مي پندارند، او در ديار آنان و با آن ها است. زماني كه درفش رسول خدا صلي الله عليه و آله را فراگسترد، سيزده هزار فرشته كه همگي در انتظار امام قائم (عج) به سر


مي برند به سوي او فرود مي آيند همان فرشتگاني كه همراه نوح نبي، در كشتي بودند و همانان كه هنگامي كه ابراهيم خليل را در آتش انداختند، با او بودند و همچنين وقتي عيسي عليه السلام را به آسمان فرابردند، با او بودند. نيز چهار هزار فرشته با اسباني نشاندار و منظم، و سيصد و سيزده فرشته اي كه در جنگ بدر با رسول خدا صلي الله عليه و آله بودند، براي ياري او فرود مي آيند، همين طور، آن چهار هزار فرشته اي كه از آسمان فرود آمده بودند و مي خواستند در كنار امام حسين عليه السلام بجنگند كه به آن ها رخصت داده نشد، به آسمان پرواز كردند تا از خدا رخصت گيرند و زماني بازگشتند كه امام حسين عليه السلام كشته شده بود، و اينك آشفته و خاك آلود، در كنار قبر امام حسين عليه السلام تا قيامت مي گريند. و فاصله قبر امام حسين عليه السلام تا آسمان پيوسته محل فرود و صعود فرشتگان است.» [21] .


پاورقي

[1] معاني الأخبار، ص 346.

[2] البته اين که آل‏ابوسفيان پيوسته با آل محمد صلي الله عليه و آله در تعارض و تخاصم بودند و نزاع حق و باطل در تاريخ مسلمانان، همواره ميان اين دو خاندان بوده است، قولي است که جملگي برآنند و در تاريخ اسلام به وضوح ديده مي‏شود. ابن ابار قضاعي (595 - 659 ق) در اين باره سخني دارد که بسيار رسا و گويا است که مي‏نويسد: ألب علي الرسول، أبوسفيان و لاکت کبد حمزة، هند و نازع حق علي، معاوية و احتز هامة الحسين يزيد...، کان الحسين يقطع الليل تسبيحا و قرآنا و يزيد يتلف العمر تبريحا و عدوانا، عمرک الله کيف يلتقيان! (ابن الابار القضاعي، درر السمط في خبر السبط، ص 116، 93)

ابوسفيان در عدوات با پيامبر، مردم را گرد آورد و زنش، هند، جگر حمزه را به دندان کشيد و پسرش، معاويه، نيز با حق علي عليه‏السلام به ستيزه برخاست و يزيد، پسر معاويه، هم سر حسين عليه‏السلام را از تن جدا کرد... حسين عليه‏السلام شب‏ها را با تسبيح و قرآن سحر مي‏کرد و يزيد عمرش را با شرارت و ستم، تلف مي‏کرد، تو را به خدا، چگونه اين دو به هم مي‏رسيدند.

تقي الدين مقريزي (766 - 845 ق) نيز کتابي است که در اين موضوع دارد که با نام گوياي «النزاع التخاصم فيما بين بني‏أميه و بني‏هاشم» منتشر شده است.

[3] ر. ک: شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 257 - 258.

[4] سوره‏ي انعام، آيه‏ي 164.

[5] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 273؛ علل الشرايع، ص 229.

[6] علل الشرايع، ص 160؛ محمد بن جرير بن رستم طبري، دلائل الامامة، ص 239 به نقل از شيخ صدوق.

[7] «ميرة» به معني، انبار آذوقه و خانه‏اي است که از آن غذا و خواروبار دريافت مي‏شود.

[8] اشارت به سوره‏ي عنکبوت، آيه‏ي 14 - 15.

[9] اشارت به سوره‏ي انبياء، آيه‏ي 69.

[10] اشارت به معجزه‏ي حضرت صالح که در قرآن فراوان آمده است.

[11] اشارت به سوره‏ي اعراف، آيه‏ي 102 - 117.

[12] اشارت به سوره‏ي آل‏عمران، آيه‏ي 49.

[13] اشارتي است به برخي از معجزات پيامبر اسلام.

[14] در برخي نسخه‏ها «اختيار» آمده است.

[15] سوره‏ي انفال، آيه‏ي 42.

[16] اشاره سوره‏ي حج، آيه‏ي 31.

[17] علل الشرايع، ص 241 - 243.

[18] حسين بن روح، سومين نماينده از چهار نماينده‏ي خاص امام زمان (عج) بود.

[19] کمال الدين و تمام النعمه، ص 654.

[20] همان، ص 671 - 672.

[21] درباره‏ي عاشورا و موعود منتقم، احاديث و اخبار فراواني در آثار شيخ صدوق؛ وجود دارد که ما برخي از آن‏ها را در اين جا آورديم. يکي از نکاتي که با تامل در اين روايت‏ها به دست مي‏آيد، اين است که در امامان معصوم ما تنها امام قائم (عج) را منقم خون امام حسين عليه‏السلام مي‏دانند و هر قيام ديگري را اگر چه رنگ شيعي داشته باشد و گرچه براي انتقام‏گيري از کشندگان امام حسين عليه‏السلام بوده باشد، به وضوح زير سؤال مي‏برند و فقط امام زمان (عج) را «قائم آل محمد صلي الله عليه و آله مي‏نامند و هميشه از او با عنوان «قائمنا» يعني قيام کننده‏ي ما، يا «القائم» يعني امام قيام کننده، ياد مي‏کنند.