بازگشت

زيارت وداع


من رواية يوسف الكناسي عن أبي عبدالله عليه السلام قال: اذا أردت أن تودعه فقل: السلام عليك و رحمة الله و بركاته، نستودعك الله و نقرأ عليك السلام، آمنا بالله و بالرسول و بما جاء به و دل عليه و اتبعنا الرسول، يا رب فاكتبنا مع الشاهدين، اللهم لاتجعله آخر العهد منا و منه، اللهم إنا نسألك أن تنفعنا بحبه، اللهم ابعثه مقاما محمودا، تنصر به دينك و تقتل به عدوك و تبير به من نصب حربا لآل محمد، فإنك وعدته ذلك و أنت لاتخلف الميعاد، السلام عليك و رحمة الله و بركاته، أشهد أنكم شهداء نجباء، جاهدتم في سبيل الله و قتلتم علي منهاج رسول الله و ابن رسوله كثيرا، و الحمدالله الذي صدقكم وعده و أراكم ما تحبون و صلي الله علي


محمد و آل محمد و عليهم السلام و رحمة الله و بركاته، اللهم لاتشغلني في الدنيا عن شكر نعمتك و لا بإكثار فيها فتلهيني عجائب بهجتها و تفتنني زهرتها و لا بإقلال يضر بعملي ضره و يملا صدري همه، أعطني من ذلك غني عن شرار خلقك و بلاغا أنال به رضاك يا أرحم الراحمين.

و قد أخرجت في كتاب الزيارات و في كتاب مقتل الحسين عليه السلام أنواعا من الزيارات و اخترت هذه لهذا الكتاب لأنها أصح الزيارات عندي من طريق الرواية و فيها بلاغ و كفاية. [1] .

يوسف كناسي از امام صادق عليه السلام روايت كند كه گفت: «زماني كه خواست قبر امام حسين عليه السلام را وداع كني، بگو درود و رحمت خدا و بركت هايش بر تو بادا، تو را به خدا مي سپاريم و به تو درود مي فرستيم. به خدا و پيامبرش و به آن چه آورده و راه نموده، ايمان آورديم و از پيامبري پيروي كرديم، پروردگارا ما را با شاهدان بنويس! بار پروردگارا، اين زيارت را آخرين ديدار ميان ما و او قرار مده! بار خدايا، از تو مي خواهم كه ما را با محبت او بهرمند سازي.

خدايا، او را تا جايي كه خود مي پسندي فراببر، دين خود را با او ياري كن، دشمنت را به دست او بكش و هر كه با آل محمد صلي الله عليه و آله سر ستيز دارد، توسط او نابود كن زيرا كه تو خود، اين را وعده داده اي و تو هرگز در وعده، تخلف نمي كني.

درود و رحمت خدا و بركت هايش بر تو بادا، گواهي مي دهم كه شما، شهيد و نجيب هستيد، در راه خدا بسيار جهاد كرديد و بر شريعت رسول خدا و در راه فرزندش كشته شديد. سپاس خدايي را كه وعده ي خويش را براي شما، درست و


عملي ساخت و آن چه را كه دوست مي داشتيد، به شما نشان داد. درود خدا، بر محمد و آل محمد، و سلام و رحمت خدا و بركت هايشان بر آنان بادا.

خدايا، مرا از شكر نعمتت در دنيا غافل مگردان، نه نعنت دنيا را آن قدر بر من افزون كن، كه شادكامي هاي شگفت انگيزش مرا به بازي گيرد و زينت هايش فريفته ام سازد، و نه آن چنان تنگ گير كه سختي، آن، به كار و بارم آسيب رساند و هم و غمش دلم را اشغال كند، از دنيا به من آن ده كه مايه ي بي نيازي ام از آفريدگان شرورت باشد و توانگري عنايت كن كه با آن به خوشنودي تو دست يابم، اي مهرورز مهرورزان!»

شيخ صدوق در ذيل اين زيارت مي نويسد: «من در كتاب الزيارات و مقتل الحسين عليه السلام [2] انواعي از زيارت ها را آورده ام، كه از ميان آن ها اين زيارت را براي اين كتاب (كتاب من لايحصره الفقيه برگزيدم، چرا كه به نظر من صحيح ترين زيارتي است كه از راه روايت به ما رسيده است و همين ما را در رسيدن به مردمان، رسا و كافي است.»


پاورقي

[1] همان، ج 2، ص 597 - 598.

[2] شيخ صدوق در اين جا، به وضوح از کتاب خود مقتل الحسين عليه‏السلام سخن مي‏گويد. يک بار ديگر نيز در کتاب الخصال، از آن ذکري به ميان آورده است که در فصل سوم اين کتاب، گذشت.