بازگشت

آداب زيارت


1. عن علي بن الحكم يرفعه إلي أبي عبدالله عليه السلام قال: إذا زرت أبا عبدالله عليه السلام فزره و أنت حزين مكروب شعث مغبر جائع عطشان، فإن الحسين عليه السلام قتل حزينا مكروبا شعثا مغبرا جائعا عطشانا، و أسأله الحوائج و انصرف عنه و لاتتخذه


وطنا. [1] .

علي، پسر حكم، به صورت مرفوع از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه: «هرگاه خواستي امام حسين عليه السلام را زيارت كني، در حالي زيارت كن كه محزون، اندوهناك، پژمرده، پريشان، گرسنه و تشنه باشي، زيرا امام حسين عليه السلام محزون، اندوهناك، ژوليده، خاك آلود، گرسنه و تشنه كشته شد، و خواسته هاي خويش را از او بخواه و برگرد و آن جا را براي خود وطن مساز.»

2. قال الصادق عليه السلام لبعض أصحابه: تاتون قبر أبي عبدالله عليه السلام؟ فقال له: نعم، قال: تتخذون لذلك سفرة؟ قال: نعم. قال: أما لو أتيتم قبور آبائكم و أمهاتكم لم تفعلوا ذلك. قال: قلت فأي شي ء ناكل؟ قال: الخبز باللبن. [2] .

امام صادق عليه السلام به يكي از يارانش گفت: «به سر قبر امام حسين عليه السلام مي رويد؟ گفت: آري. امام گفت: در آن سفر مي گستريد؟ گفت: آري. امام گفت: اگر بر سر قبر پدران و مادران خويش مي رفتيد، چنين نمي كرديد. راوي گويد: «گفتم: پس چه بخوريم؟ امام گفت: نان و شير»

3. قال الصادق عليه السلام: بلغني أن قوما إذا زاروا الحسين عليه السلام حملوا معهم السفرة فيها الجداء و الأخبصة و أشباهه، لو زاروا قبور أحبائهم ما حملوا معهم هذا. [3] .

امام صادق عليه السلام گفت: «به من خبر رسيده كه گروهي هرگاه به زيارت امام حسين عليه السلام مي روند، با خود سفره اي بر مي دارند كه در آن بره ي بريان و حلواي خرما


و چيزهاي شبيه آن است، اگر بر سر قبر دوستانشان مي رفتند آن سفره را با خود بر نمي داشتند.»

4. قال الصادق عليه السلام: اذا أتيت أبا عبدالله الحسين عليه السلام فاغتسل علي شاطي ء الفرات ثم البس ثيابا طاهرة، ثم امش حافيا، فأنك في حرم من حرم الله عزوجل و حرم رسوله صلي الله عليه و آله و عليك بالتكبير و التهليل و التمجيد و التعظيم لله عزوجل كثيرا والصلاء علي محمد و أهل بيته صلوات الله عليهم حتي تصير إلي باب الحائر ثم تقول:

السلام عليك يا حجةالله و ابن حجتة، السلام عليكم يا ملائكه الله و زوار قبر ابن نبي الله.

ثم اخط عشر خطي، ثم قف و كبر الله ثلاثين تكبيرة، ثم امش إليه حتي تأتيه من قبل وجهه و استقبل وجه بوجهك واجعل القبلة بين كتفيك ثم قل:

السلام عليك يا حجة الله و ابن حجتة، السلام عليك يا ثار الله في الارض و ابن ثاره، السلام عليك يا وتر الله الموتور في السماوات و الارض أشهد أن دمك سكن في الخلد و اقشعرت له أظلة و بكي له جميع الخلائق و بكت له السماوات السبع و الأرضون السبع و ما فيهن و ما بينهم و من يتقلب في الجنة و النار من خلق ربنا و ما يري و ما لا يري، أشهد أنك حجة الله و ابن حجته و أشهد أنك ثارالله و ابن ثاره و أشهد أنك وتر الله الموتور في السماوات و الأرض و أشهد أنك بلغت عن الله و نصحت و وفيت و أوفيت و جاهدت في سبيل ربك و مضيت للذي كنت عليه شهيدا و مستشدا و شاهدا و مشهودا. أنا عبدالله و مولاك و في طاعتك و الوافد إليك، ألتمس بذلك كمال المنزلة عند الله عزوجل و ثبات القدم في الهجرة إليك و السبيل الذي لايختلج دونك من الدخول في كفالتك


التي أمرت بها، من أراد الله بدأ بكم، من أراد الله بدا بكم، من اراد الله بكم، بكم يبين الله الكذب و بكم يباعد الله الزمان الكلب و بكم يفتح الله و بكم يختم الله و بكم يمحو الله ما يشاء و بكم يثبت و بكم يفك الذل من رقابنا، و بكم يدرك الله ترة كل مؤمن و مؤمنة تطلب، و بكم تنبت الأرض أشجارها، و بكم تخرج الأشجار أثمارها، و بكم منزل السماء قطرها، و بكم يكشف الله الكرب، و بكم ينزل الله الغيث، و بكم تسبح الأرض التي تحمل أبدانكم. لعنت أمة قتلتكم، و أمة خالفتكم، و أمة جحدت و لايتكم، و أمة ظاهرت عليكم، و أمة شهدت و لم تنصركم، الحمدلله الذي جعل النار مأواهم و بئس وردالواردين، و بئس الورد المورود و الحمدالله رب العالمين.

صلي الله عليك يا أبا عبدالله، أنا إلي الله ممن خالفك بري ء، أنا إلي الله ممن خالفك بري ء، أنا إلي الله ممن خآلفك بري ء.

ثم ائت عليا ابنه عليه السلام و هو عند رجليه و تقول: السلام عليك يابن رسول الله، السلام عليك يا بن علي أميرالمؤمنين، السلام عليك يابن الحسن و الحسين، السلام عليك يابن خديجة و فاطمة، صلي الله عليك، صلي الله عليك، صلي الله عليك، لعن الله من قتلك، لعن الله من قتلك، لعن الله من قتلك، أنا إلي الله منهم بري ء، أنا إلي الله منهم بري ء، أنا إلي الله منهم بري ء ]ثم تقوم فتؤمي بيدك إلي الشهداء و تقول:[ السلام عليكم، السلام عليكم، السلام عليكم، فزتم و الله، فزتم والله، فزتم و الله، يا ليتني كنت معكم فأفوز فوزا عظيما.

ثم تدور فتجعل قبر أبي عبدالله عليه السلام بين يديك فتصل ست ركعات و قد تمت


زيارتك.

هذه الزيارة رواية الحسن بن راشد عن الحسين بن ثوير عن الصادق عليه السلام [4] .

امام صادق عليه السلام گفت: «زماني كه به زيارت امام حسين عليه السلام آمدي، نخست از آب فرات غسل كن و لباس پاكي بپوش، سپس با پاي پياده پيش رو كه تو در حرمي از حرم هاي خداي عزوجل، و در حرمي از حرم هاي رسول خدايي، و تا مي تواني خدا را با تكبير و تهليل، و با مجد و عظمت ياد كن (تسبيحات اربعه را بسيار تكرار كن) و بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله درود بفرست، تا به درب حرم برسي. به آن جا كه رسيدي مي گويي: درود بر تو، اي حجت خدا! سپس ده گام به پيش بردار، بايست و سي مرتبه بگو: الله اكبر. سپس به سوي او پيش رو تا به بالاي سرش برسي و به طوري كه رويت مقابل روي او باشد و قبله را پشت سر خود، ميان دو كتف خويش قرار دهي. سپس بگو:

درود بر تو، اي حجت خدا و پسر حجت خدا! درود بر تو، اي آن كه خونش و خون پدرش بر زمين مانده است كه خدا خود خون خواه شما است! درود بر تو اي بي كس كه خدا، دادخواهت در آسمان و زمين است. گواهي مي دهم كه خون تو در بهشت جاودانه قرار گرفت و فرشتگان پرده دار عرش الهي از آن متأثر شدند و همه ي آفريدگان، بر آن گريستند، هفت آسمان و زمين و آن چه كه در آن ها و ميان آن ها است، برايش گريه كردند و هر كه از آفريدگان پروردگارمان در بهشت و دوزخ درآمد و شد است، و هر چه كه به چشم مي آيد و هر آن چه كه ديده نمي شود، بر آن


گريست. گواهي مي دهم كه تو، حجت خدا و پسر خدايي و گواهي مي دهم كه خدا خود خون خواه خون تو و خون پدرت است و گواهي مي دهم كه تو بي كس و خون بر زمين مانده اي هستي كه خدا، دادخواهت در آسمان ها و زمين است. گواهي مي دهم كه تو حق را از جانب خدا به مردم رساندي، خيرخواهي كردي، به عهد خود وفادار بودي و پيمان خويش به پايان رساندي، در راه پروردگارت، به جان كوشيدي و به راهي كه خود گواه صادق، و شهيد و شاهدش بودي، رفتي. من بنده ي خدا، چاكر تو، در طاعت تو و ميهمان توام. با اين زيارت از تو التماس مي كنم كه كمال منزلت را پيش خداي عزوجل و ثبات قدم را در هجرت به سوي تو داشته باشم، و راهي را بپيمايم كه جز تو، كس در آن مجذوبم نسازد، تا به كفالت تو كه به ورود در آن مأمورم، وارد شوم. هر كه خدا را خواهد، با شما سرآغاز، هر كه خدا را خواهد، با شما سرآغازد، هر كه خدا را خواهد از شما آغاز كند.

توسط شماست كه خدا، دروغ دروغگويان را افشا كند و به خاطر شما، روزگار سختي و رنج را به دور اندازد. خدا ]خواسته هاي خود را[ با شما بياغازد و با شما به سامان برد. خدا هر چه را كه بخواهد از ميان ببرد و هر چه را كه بخواهد دوام بخشد با شما از مي برد يا دوام مي بخشد و به واسطه ي شما زنجير ذلت از گردنمان بردارد. با شما است كه خدا از خون ريخته شده ي هر مرد و زن باايمان، خونخواهي كند و انتقام كشد، به خاطر شما است كه زمين، درختانش را مي روياند و به خاطر شما است كه درختان ميوه مي دهند. به خاطر شما است كه آسمان، قطره هاي بركتش را فرومي ريزد. با شما خدا اندوه را مي زدايد، با شما خدا باران را مي باراند و با شما زميني كه بدن هاي شما را در برگرفته است، تسبيح خدا مي گويد. نفرين شده است امتي كه شما را كشت و امتي كه با شما مخالفت كرد و


امتي كه ولايت شما را انكار كرد و امتي كه دست به دست هم داد، در برابر شما ايستاد و امتي كه مظلوميت شما را ديد، ما شما را ياري نكرد. سپاس خدا را كه آتش دوزخ را جايگاه آن ها قرار داد، و چه بد جايگاهي است دوزخ، براي كساني كه به آن در مي آيند! چه بدنه آن ها كه به دوزخ درآيند! و سپاس خدايي را كه پروردگار جهانيان است.

درود خدا بر تو باد، يا أبا عبدالله، من از آنها كه با تو مخالفت ورزيدند به سوي خدا برائت مي جويم؛ من از آن ها كه با تو مخالفت ورزيدند، به سوي خدا، برائت مي جويم؛ من از آن ها كه با تو مخالفت ورزيدند، به سوي خدا، برائت مي جويم.

سپس به سوي پسرش، علي ]اكبر[، كه در پايش پايش قرار دارد، مي آيي و مي گويي: درود، تو را، اي فرزند رسول خدا! درود، تو را، اي فرزند اميرمؤمنان، علي! درود، تو را، اي فرزند حسن و حسين! درود، تو را، اي فرزند خديجه و فاطمه! درود خدا بر تو، درود خدا بر تو!درود خدا بر تو! نفرين خدا بر كسي كه تو را كشت، نفرين خدا بر كسي كه تو را كشت، نفرين خدا بر كسي كه تو را كشت! من از آن ها به سوي خدا، برائت مي جويم، من از آن ها به سوي خدا، برائت مي جويم، من از آن ها به سوي خدا، برائت مي جويم، ]سپس از جا برمي خيزي و با دست به آرامگاه شهيدان اشارت مي كني و مي گويي[: درود بر شما، درود بر شما، درود بر شما، كه به خدا، رستگار شديد، به خدا، رستگار گشتيد، به خدا، رستگار شديد، اي كاش من نيز با شما بودم، تا به آن رستگاري بزرگي كه رسيديد، من نيز مي رسيدم.

سپس طواف مي كني، به گونه اي كه قبر امام حسين عليه السلام پيش رويت باشد و آن گاه شش ركعت نماز مي خواني، كه ديگر زيارت تو كامل شده و به پايان رسيده


است.»

شيخ صدوق در پايان مي نويسد: «اين همان زيارتي است كه حسن بن راشد آن را به واسطه ي حسين بن ثوير از امام صادق عليه السلام روايت كرده است.»


پاورقي

[1] ثواب الاعمال، ص 114.

[2] کتاب من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 281؛ ثواب الاعمال، ص 114 - 115.

[3] کتاب من لايحضر الفقيه، ج 2، ص 281؛ ثواب الاعمال، ص 115.

[4] کتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 594 - 597.