بازگشت

معادل حج و عمره


1. عن أبي سعيد المدائني، قال: دخلت علي أبي عبدالله فقلت له: جعلت فداك آتي قبر الحسين؟ قال: نعم يا أبا سعيد ائت قبر ابن رسول الله صلي الله عليه و آله أطيب الطيبين و أطهر الطاهرين و أبر الأبرار، فأذا زرته كتب الله إثنين عشرين


عمرة. [1] .

از ابوسعيد مدائني نقل است كه گويد: «به حضور امام صادق عليه السلام رسيدم و از او پرسيدم: فدايت شوم آيا به زيارت قبر امام حسين عليه السلام بروم؟ گفت: آري، اي ابوسعيد به زيارت فرزند رسول خدا برو كه پاكيزه ترين پاكيزگان پاكترين پاكان و نيك ترين نيكان است كه هرگاه زيارتش كني خدا تو را بيست و دو عمره مي نويسد.

در روايت ديگري كه آن هم از ابوسعيد مدائني، اما به طريقي ديگر، نقل شده است، امام صادق عليه السلام در پايان سخنش مي گويد: هر گاه كه زيارتش كني خدا تو را پاداش آزادي بيست و پنج برده نويسد. [2] و در روايت سوم گويد: بيست و پنج حج نويسد. [3] .

2. عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، قال: بعض أصحابنا أباالحسن الرضا عليه السلام عمن أتي قبر الحسين عليه السلام قال: تعادل حجة و عمرة [4] .

از احمد، پسر محمد بن أبي نصر، نقل است كه: «برخي از ياران ما، از امام رضا عليه السلام درباره ي پاداش كسي كه قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند پرسيد. گفت: برابر حج و عمره است.

3. عن محمد بن سنان، قال: سمعت الرضا عليه السلام يقول: زيارة قبر الحسين عليه السلام


تعدل عمرة مبرورة مقبولة [5] .

محمد بن سنان گويد: «از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مي گفت: زيارت قبر امام حسين عليه السلام با عمره اي صحيح و پذيرفته شده، معادل است.»

4. عن الحسن بن الجهم، قال:قلت لأبي الحسن عليه السلام ما تقول في زيارة قبر الحسين عليه السلام؟ فقال لي: ما تقول أنت فيه؟ فقلت: بعضنا يقول: حجة و بعضنا يقول: عمرة. فقال: هي عمرة مبرورة مقبولة. [6] .

حسن پسر جهم رازي گويد: «به امام رضا عليه السلام گفتم: درباره ي زيارت قبر امام حسين عليه السلام چه مي گويي؟ به من گفت: تو خود، در اين باره چه مي گويي؟ گفتم: برخي از ما مي گويند، ثوابش، معادل حج است و بعضي مي گويند، معادل عمره است. گفت: ثوابش معادل عمره اي درست و پذيرفته شده است.»

5. عن بشيرالدهان، قال: قال أبو عبدالله عليه السلام أيما مؤمن زار الحسين بن علي عليه السلام عارفا بحقه في غير يوم عيد كتبت له عشرون حجة و عشرون عمرة مبرورات متقبلات و عشرون غزوه مع نبي مرسل أو امام عادل. [7] .

از بشير دهان نقل است كه امام صادق عليه السلام گفت: «هر مؤمني كه امام حسين عليه السلام را، با شناخت حقش، در روزي غير از روز عيد، زيارت كند، بر او بيست حج و بيست عمره ي صحيح و پذيرفته شده و بيست جهاد به همراهي پيامبري فرستاده شده يا پيشوايي دادگر، نوشته مي شود.»


6. عن زيد الشحام، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: زيارة قبر الحسين عليه السلام تعدل عندالله عشرين حجة و أفضل من عشرين حجة. [8] .

زيد شحام از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه گفت: «زيارت قبر ا مام حسين عليه السلام با بيست حج معادل است؛ بلكه از بيست حج هم برتر است.»

7. عن شهاب بن عبد ربه - أو عن رجل، عن شهاب - عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سألني فقال لي: يا شهاب كم حججت من حجة؟ قال: فقلت: تسع عشرة. قاتل: فقال لي: تمتها عشرين حجة يكتب لك زيارة الحسين عليه السلام [9] .

از شهاب پسر عبد ربه - يا از مردي كه وي روايت كند - نقل است كه امام صادق عليه السلام از من پرسيد: اي شهاب، چند بار حج گذارده اي؟ گفتم: نوزده. به من گفت: حج بيستم را كه تمام كني. تازه پاداش زيارت امام حسين عليه السلام براي تو نوشته شود.»

8. عن حذيقة بن منصور، قال: قال أبوعبدالله عليه السلام: كم حججت؟ قلت: تسع عشرة. قال: فقال: أما إنك لو أتممت إحدي و عشرين حجة لكنت كمن زار الحسين بن علي عليه السلام. [10] .

حذيفه، پسر منصور گويد: «امام صادق عليه السلام از من پرسيد: چند حج به جا آورده اي؟ گفتم: نوزده. گفت: اگر بيست و يك حج را تمام كني، تازه چون كسي خواهي بود كه امام حسين عليه السلام را زيارت كرده است»


9. عن صالح النيلي قال: قال أبو عبدالله عليه السلام: من أتي قبر الحسين عليه السلام عارفا بحقه كمن حج مائة مع رسول الله صلي الله عليه و آله. [11] .

صالح نيلي گويد كه امام صادق عليه السلام گفت: «كسي كه قبر حسين عليه السلام را با شناخت، حقش، زيارت كند، مانند كسي است كه همواره رسول خدا صلي الله عليه و آله، صد حج گذارده است.»

10. عن مالك بن عطية، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قال من زار قبر أبي عبدالله عليه السلام كتب الله له ثمانين حجة مبرورة [12] .

از مالك بن عطيه نقل است كه امام صادق عليه السلام گفت: «هر كس قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند، خداوند برايش هشتاد حج صحيح مي نويسد.»

11. عن موسي بن القاسم الحضرمي قال: ورد أبو عبدالله عليه السلام في أول ولاية أبي جعفر فنزل النجف فقال: يا موسي اذهب الي الطريق الأعظم فقف علي الطريق فانظر فإنه سيجيئك رجل من ناحية القادسية فإذا دنا منك فقل له: ههنا رجل من ولد رسول الله صلي الله عليه و آله يدعوك فسيجي ء معك. قال: فذهبت حتي قمت علي الطريق و الحر شديد، فلم أزل قائما حتي كدت أعصي و أنصرف و أدعه، إذ نظرت إلي شي ء مقبل شبه رجل علي بعير. قال: فلم أزل أنظر أليه حتي دنا مني فقلت له: يا هذا ههنا رجل من ولد رسول الله صلي الله عليه و آله يدعوك و قد و صفك لي، قال اذهب بنا إليه. قال: فجئته حتي أناخ بعيره ناجية قريبا من الخيمة أسمع الكلام و لا أرهما، فقال


أبو عبدالله عليه السلام: من أين قدمت؟ قال: من أقصي اليمن. قال: فأنت من موضع كذا و كذا؟ قال: نعم أنا موضع كذا و كذا. قال: فبما جئت ههنا؟ قال: جئت زائرا للحسين عليه السلام. فقال أبوعبدالله: فجئت من غير حاجة ليس ألا الزيارة؟

قال: جئت من غير حاجة ليس إلا أن أصلي عنده و أزوره و أسلم عليه و أرجع إلي أهلي.

قال له أبو عبدالله عليه السلام: و ما ترون من زيارته؟ قال: نري في زيارته البركة في أنفسنا و أهالينا و أولادنا و أموالنا و معايشنا و قضاء حوائجنا. قال: فقال له أبو عبدالله عليه السلام: أفلا أزيدك من فضله فضلا يا أخا اليمن؟ قال: زدني يابن رسول الله صلي الله عليه و آله فتعجب من ذلك، فقال: إي والله حجتين مبرورتين متقبلتين زاكيتين مع رسول الله صلي الله عليه و آله فتعجب من ذلك، فلم يزل أبو عبدالله عليه السلام يزيد حتي قال: ثلاثين حجة مبرورة متقبلة زاكية مع رسول الله صلي الله عليه و آله [13] .

موسي، پسر قاسم حضرمي، گويد: «امام صادق عليه السلام در نخستين روزهاي ولايت ابوجعفر به عراق آمد و در نجف منزل كرد و به من گفت: اي موسي، برو در كنار راه اصلي بايست و چشم به راه مردي كه از جانب قادسيه مي آيد، باش. وقتي كه به تو نزديك شد به او بگو: «آن جا، مردي از فرزندان رسول خدا، تو را مي خواند»، او با تو خواهد آمد. موسي گويد: «من رفتم و در راه ايستادم. هوا به شدت گرم بود، آن قدر ايستادم كه نزديك بود، سركشي كنم و منصرف گردم و رهايش سازم كه چشمم به چيزي شبيه مردي سوار بر شتر، افتاد، كه به سوي من


مي آمد. آن قدر چشم به او دوختم تا به من نزديك شد. به او گفتم، اي آقا! آن جا مردي از فرزندان رسول خدا، تو را مي خواند. او پيش تر تو را به من معرفي كرده است. گفت: ما را پيش او ببر.

موسي گويد: «او را آوردم. شترش را در جايي، نزديك خيمه ي امام خواباند. امام صادق عليه السلام او را خواند و باديه نشين، به نزدش رفت. من خود را تا در خيمه نزديك ساختم، به طوري كه سخنانشان را مي شنيدم اما خودشان را نمي ديدم.

امام صادق عليه السلام از او پرسيد: از كجا آمده اي؟ گفت: از آن سوي يمن. امام گفت: تو از فلان و بهمان جاي يمني؟ گفت: آري از همان جايم. امام پرسيد: براي چه اين جا آمده اي؟ گفت: آمده ام كه امام حسين عليه السلام را زيارت كنم. امام صادق عليه السلام گفت: پس در اين آمدن، خواسته اي جز زيارت نداري؟ گفت: آري خواسته اي جز اين ندارم كه نمازي نزد او بخوانم، زيارتش كنم، سلامش دهم و به پيش خانواده ام برگردم.

امام صادق عليه السلام از او پرسيد: در زيارت او چه ديده ايد؟ گفت: در زيارت او، بركت در جان و مال، اولاد و اهل و عيال، و روزي و زندگاني خود مي بينيم و خواسته هايمان برآورده مي شود. امام صادق عليه السلام به او گفت: برادر يمني، آيا مي خواهي افزون بر آن كه گفتي، من نيز بخشي از بهره هاي آن را برايت بشمارم؟ گفت: يابن رسول الله، بشمار. حضرت گفت: زيارت امام حسين عليه السلام معادل است با حجي پذيرفته و پسنديده و پاك، به همراهي رسول خدا. باديه نشين از اين سخن به شگفتي افتاد و امام ادامه داد: آري، بلكه دو حج صحيح و مقبول و پاكي كه با رسول خدا باشد. باديه نشين شگفت زده شد. امام صادق عليه السلام همچنان مي افزود، تا اين كه گفت: معادل با سي حج صحيح و پاكي كه با رسول خدا باشد.»


12. عن يزيد بن عبدالملك، قال: كنت مع أبي عبدالله عليه السلام فمر قوم علي حمير، فقال: أين يريدون هؤلاء؟ فقلت: قبور الشهداء، قال: فما يمنعهم من زيارة قبر الشهيد الغريب؟ فقال له رجل من أهل العراق: و زيارته واجبة؟ فقال: زيارته خير من حجة و عمرة، و عمرة و حجة حتي عد عشرين حجة و عشرين عمرة، ثم قال: مبرورات متقبلات. قال: فوالله ما قمت حتي أتاه رجل فقال له: إني قد حججت تسع عشرة حجة فادع الله لي أن يرزقني تمام العشرين، قال: فهل زرت قبر الحسين عليه السلام؟ قال: لا، قال: لزيارته خير من عشرين حجة [14] .

از يزيد، پسر عبدالملك، نقل است كه: «با امام صادق عليه السلام بودم كه گروهي سوار بر خر، گذر كردند. امام پرسيد: اين ها به كجا مي روند؟ گفتم: مزار شهيدان. گفت: چه چيز آنها را از زيارت قبر شهيد غريب باز مي دارد؟ مردي از اهل عراق از او پرسيد: آيا زيارت او واجب است؟ امام گفت: زيارت او بهتر است از حج و عمره، از عمره و حج، و تا بيست حج و بيست عمره شمرد، سپس افزود: حج و عمره هايي كه صحيح و پذيرفته شده باشند. راوي گويد: «به خدا چنان نايستاده بودم كه مردي آمد و به حضرتش گفت: من نوزده حج گذارده ام، از خدا بخواه تا بيستمي را نيز روزي ام سازد. امام پرسيد: آيا قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كرده اي؟ گفت: نه، امام گفت: البته، او از بيست حج برتر است.»

13. عن ام سعيد الأ حمسية قالت: عند أبي عبدالله عليه السلام و قد بعثت من يكتري لي حمارا إلي قبور الشهداء فقال عليه السلام: ما يمنعك من سيدالشهداء؟ قالت: قلت و من هذا جعلت فداك؟ قال: فذاك الحسين بن علي عليه السلام، قالت: قلت و ما


لمن زاره؟ قال: حجة و عمرة و من الخير كذا و كذا، عد ثلاث مرات بيده. [15] .

از ام سعيد أحمسي نقل است كه: «پيش از امام صادق عليه السلام بودم و كسي را فرستاده بودم تا براي رفتن به زيارت قبور شهيدان، خري كرايه كند. امام صادق عليه السلام گفت: چه چيزي تو را از (زيارت) سيدالشهدا باز داشته است؟ گفتم: او كيست فدايت شوم؟ گفت: امام حسين عليه السلام، گفتم: براي كسي كه زيارتش كند چه پاداشي است؟ گفت: پاداش حج و عمره و چنين و چنان از خير و نيكي و سه بار آن را با دستانش شمرد.» [16] .

14. عن أم سعيد الأحمسية، قالت: جئت الي أبي عبدالله عليه السلام فدخلت عليه و جاءت الجارية فقالت: قد جئتك بالدابة، فقال عليه السلام يا أم سعيد، حدثيني أي شي ء هذه الدابة، أين تبغين، أين تذهبين؟ قالت: قلت لأزور قبور الشهداء، فقال: أخبريني ]أخري[ [17] ذلك اليوم ما أعجبكم يا أهل العراق، تاتون الشهداء من سفر بعيد و تتركون سيدالشهداء؟ ألا تأتونه؟ قالت: قلت له: من سيدالشهداء؟ فقال: الحسين بن علي عليه السلام قالت: قلت إني إمراة. فقال: لا بأس بمن كان مثلك أن تذهب إليه و تزوره. قلت: أي شي ء لنا في زيارته؟ قال: حجة و عمرة و اعتكاف شهرين في المسجد الحرام و صيامهما [18] .


از ام سعيد احمسي نقل است كه گفت: «به پيش امام صادق عليه السلام آمدم، و وارد خانه ي او شدم. كنيزم آمد و به من گفت: حيوان را آوردم. امام صادق عليه السلام گفت: اي ام سعيد، بگو ببينم اين حيوان براي چيست، مقصدت كجاست، به كجا مي روي؟ گفتم: مي خواهم، قبر شهيدان را زيارت كنم. گفت: (امروز را صبر كن) اي اهل عراق، چه شگفت آوريد شما! از راه دور به زيارت شهيدان مي آييد، اما زيارت سيدالشهداء را ترك مي گوييد؟ به زيارت او نمي رويد؟!

ام سعيد گويد: «از او پرسيدم: سيدالشهداء كيست؟ گفت: امام حسين عليه السلام. گفتم: من زنم، گفت: براي زني، چون تو اشكالي ندارد كه به سوي او رود و زيارتش كند. پرسيدم: در زيارت او براي ما چه پاداشي است؟ پاداشش معادل است با پاداش حج و عمره و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام، و دو ماه روزه داري.»


پاورقي

[1] همان، ص 112.

[2] همان، ص 117 - 118.

[3] همان، ص 112 - 113.

[4] همان، ص 111.

[5] همان، ص 112.

[6] همان، ص 112.

[7] همان، ص 115.

[8] همان، ص 117.

[9] همان، ص 118.

[10] همان، ص 118.

[11] همان، ص 118.

[12] همان، ص 118.

[13] همان، ص 118 - 119.

[14] همان، ص 119.

[15] همان، ص 122.

[16] ابهامي که در آخر اين روايت ديده مي‏شود نشان مي‏دهد که گويي يکي از راويان، از گفتن صريح پاداش زيارت امام حسين عليه‏السلام بيمناک بوده است. اما در روايت بعدي که نقل ديگري از همين روايت است، اين ابهام برطرف شده و سخن امام صادق عليه‏السلام به وضوح نقل شده است.

[17] ابن‏قولويه، کامل الزيارات، ص 110.

[18] ثواب الأعمال، ص 122 - 123.