بازگشت

شعر خواني در رثاي سرور آزادگان


1. عن أبي هارون المكفوف قال: قال لي ابوعبدالله عليه السلام: يا أباهارون أنشدني في الاحسين عليه السلام فأنشدته، قال: فقال لي: أنشدني كما تنشدون يعني بالرفة، قال، فأنشدته:



أمرر علي جدث الحسين

فقل لأعظمه الزكية [1] .



قال: فبكي ثم قال: زدني، فانشدته القصيدة الأخري، قال: فبكي و سمعت البكاء من خلف الستر. قال: فلما فرغت، قال: يا أباهارون من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فبكي و أبكي عشرة كتبت لهم الجنة. و من أنشد في


الحسين عليه السلام شعرا فبكي و أبكي خمسة كتبت لهم الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فبكي و أبكي واحدا كتبت لها الجنة. و من ذكر الحسين عليه السلام عنده فخرج من عينيه مقدار جناح ذبابة كان ثوابه علي الله عزوجل و لم يرض له بدون الجنة. [2] .

از ابوهارون مكفوف نقل است كه امام صادق عليه السلام به من گفت: «براي من شعري درباره ي حسين عليه السلام بخوان. من شعري برايش خواندم و او به من گفت: آن چنان كه براي خود مي خوانيد برايم بخوان، منظورش، با رقت و سوز، بود، و من چنين خواندم:

گذرت كه بر جسد حسين افتاد، به استخوان هاي پاكش بگو:

]اي استخوان هاي پاك، هميشه از باران ابرهاي متراكم و پربار، بهره ور سيراب باشي.[ ابوهارون گويد: امام صادق عليه السلام گريست و سپس گفت: بيشتر بخوان! قصيده ي ديگري برايش خواندم و او باز گريه كرد، و من از پشت پرده نيز صداي گريه شنيدم. وقتي كه آرام شدم، حضرت گفت: اي اباهارون هر كس در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند، بگريد و ده كس را بگرياند، بهشت براي آنان حتمي گردد. و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند، بگريد و پنج كس را بگرياند، باز بهشت براي آنان نوشته شود و هر كس در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند، بگريد و يكي را بگرياند، باز هم بهشت بر آن دو ضرور گردد. هر كه در نزد او از حسين عليه السلام يادي شود و از چشمان او به مقدار پر پشه اي اشك بيرون آيد، پاداش نيكي با خدا باشد و خدا باشد و خدا براي او، به كمتر از بهشت راضي نباشد.


2. عن أبي عمارة المنشد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قال لي: يا أباعمارة أنشدني في الحسين عليه السلام قال: فانشدته فبكي، قال: ثم انشدته فبكي، قال: فوالله مازلت أنشده و يبكي حتي سمعت البكاء من الدار، فقال لي: يا أباعمارة من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فأبكي اربعين فله الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فأبكي ثلاثين فله الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فأبكي عشرين فله الجنه. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فأبكي عشرة فله الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فأبكي واحدا فله الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فبكي الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فتباكي فله الجنة. [3] .

از ابوعماره ي مرثيه خوان نقل است كه گويد: امام صادق عليه السلام به من گفت: اي ابوعماره، شعري در رثاي الحسين عليه السلام برايم بخوان! گويد كه خواندمش و او گريه كرد؛ باز خواندمش، باز گريست. گويد: به خدا، پيوسته برايش مي خواندم و او مي گريست، تا اين كه از خانه نيز صداي گريه شنيدم. به من گفت: اي ابوعماره، هر كه در رثاي حسين بن علي عليه السلام، شعري بخواند و پنجاه كس را بگرياند، بهشت او را است، و هر كه در رثاي حسين عليه السلام، شعري بخواند و چهل كس را بگرياند بهشت او را است. و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و سي كس را بگرياند، باز بهشت، او را است، و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و بيست كس را بگرياند، بهشت، او را است. و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و ده كس را بگرياند، بهشت او را است و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و يك نفر


را بگرياند، بهشت او را است، و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و خود بگريد، باز بهشت او را است و هر كه در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و بخواهد كه بگريد، باز هم بهشت، او را است.»

3. عن صالح بن عقبة، عن ابي عبدالله عليه السلام قال: من أنشد في الحسين عليه السلام بيتا من شعر فبكي و أبكي عشرة فله و لهم الجنة. و من أنشد في الحسين عليه السلام بيتا فبكي و أبكي تسعة فله الجنة. فلم يزل حتي قال: أنشد في الحسين عليه السلام شعرا فبكي - و أظنه قال: أو تباكي - فله الجنة. [4] .

صالح بن عقبه از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه حضرت گفت: «هر كه در رثاي حسين عليه السلام، بيت شعري بخواند، و ده كس را بگرياند، بهشت براي او و آنان باشد. و هر كه يك بيت شعر، در رثاي حسين عليه السلام بخواند، گريه كند و نه كس را بگرياند، بهشت در رثاي او و آنان باشد. امام صادق عليه السلام همچنان ادامه داد تا گفت: هر كس در رثاي حسين عليه السلام شعري بخواند و بگريد - (راوي گويد:) و گمانم گفت: يا اين كه بخواهد گريه كند - بهشت او را مي سزد.»


پاورقي

[1] مطلع چکامه‏اي از سيد حميري است که بيست و سه بيت از آن در ديوانش آمده و بيت دومش چنين است، يا أعظما لازلت من / و طفاء ساکبة روية. ر. ک: ديوان السيد الحميري، ص 179 - 181.

[2] ثواب الاعمال، ص 109.

[3] همان، ص 109 - 110؛ همو، الأمالي، 205.

[4] در برخي نسخه‏ها «بيتا».