پيشواي شهيدان، در قتلگاه
و نظر الحسين عليه السلام يمينا و شمالا و لايري أحدا، فرفع رأسه إلي السماء فقال: اللهم إنك تري ما يصنع بولد نبيك. و حال بنوكلاب بينه و بين الماء و رمي بسهم فوقع في نحره و خر عن فرسه، فأخذ السهم فرمي به و جعل يتلقي الدم بكفه، فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحيته و هو يقول: ألقي الله عزوجل و أنا مظلوم متلطخ بدمي. ثم خر علي خده الأيسر صريعا و أقبل عدو الله سنان بن أنس الايادي و شمربن ذي الجوشن العامري في رجال من أهل الشام حتي و قفوا علي رأس الحسين، فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أريحوا الرجل. فنزل سنان بن أنس
الأيادي و أخذ بلحية الحسين و جعل يضرب بالسيف في حلقه و هو يقول: والله إني لأجتز رأسك و أنا أعلم أنك ابن رسول الله و خير الناس أبا و أما.
و أقبل فرس الحسين حتي لطخ عرفه و ناصيته بدم الحسين و جعل يركض و يصهل، فسمع بنات النبي صهيله، فخر جن فإذا الفرس بلا راكب، فعرفن أن حسينا قد قتل. و خرجت أم كلثوم بنت الحسين ]اخت الحسين[ واضعة يدها علي رأسها، تندب و تقول: وامحمداه، هذا الحسين بالعراء، قد سلب العامة و الرداء.
و أقبل سنان حتي أدخل رأس الحسين بن علي عليه السلام علي عبيدالله بن زياد و هو يقول:
إملا ركابي فضة و ذهبا
إني قتلت الملك المحجبا
قتلت خير الناس أما و أبا
و خيرهم إذ ينسبون نسبا
فقال له عبيدالله بن زياد: ويحيك! فأن علمت أنه خيرالناس أبا و أما، لم قتلته إذا؟! فأمر به فضربت عنقه و عجل الله بروحه إلي النار. و أرسل ابن زياد قاصدا إلي أم كلثوم بنت الحسين ]اخت الحسين[ فقال لها: الحمدالله الذي قتل رجالكم، فكيف ترون ما فعل بكم؟ فقالت: يابن زياد! لئن عينك بقلت الحسين فطالما قرت عين جده به و كان يقبله و يلثم شفتيه و يضعه علي عاتقه، يابن زياد! أعد لجده جوابا، فإنه خصمك غدا. [1] .
امام سجاد عليه السلام گويد: (پس از آن كه ياران امام حسين عليه السلام يكي پس از ديگري شهيد شدند)، امام حسين عليه السلام نگاهي به چپ و راست كرد، اما كسي را نديد. سرش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو مي بيني كه با فرزند
پيامبرت چه مي كنند.
بنوكلاب ميان او و آب، حايل شدند. تيري زدند كه در گلويش نشست و از اسبش افتاد. تا تير را كشيد و دور انداخت كف دستش را زير خون گرفت كه پر از خون شد، سر و ريشش را با آن آغشت و گفت: من در حالي كه ستم ديده و در خونم تپيده ام، به لقاءالله مي شتابم، سپس بر گونه ي چپش به خاك افتاد.
دشمن خدا، سنان بن انس ايادي و شمربن ذي الجوشن عامري در ميان مرداني از اهل شام، پيش آمدند تا در بالاي سرش ايستادند و به يكديگر گفتند: منتظر چه هستيد؟ اين مرد را راحتش كنيد. سنان بن انس ايادي از اسب، فرود آمد و ريش حسين عليه السلام را گرفت و با شمشير به گلويش زد و گفت: به خدا سر از تنت جدا مي كنم و خود مي دانم كه تو پسر رسول خدايي و از جهت پدر و مادر، برترين مردماني.
اسب حسين عليه السلام به پيش آمد و يال و كاكل خود را با خون آغشته ساخت و شروع كرد به دويدن و صيحه كشيدن. دختران پيامبر تا صيحه ي اسب را شنيدند، از خيمه ها بيرون آمدند كه ناگهان، اسب بي سوار ديدند و دانستند كه حسين عليه السلام كشته شده است. ام كلثوم دختر ]خواهر[ امام حسين عليه السلام هم در حالي كه دست را بر سر نهاد بود بيرون آمد، او فرياد ناله مي كرد و مي گفت: وامحمداه! اين حسين است كه چنين در بيابان افتاده و عبا و عمامه اش به غارت رفته است.
سنان، سر امام حسين عليه السلام را نزد عبيدالله بن زياد برد در حالي كه مي گفت:
- ركابم را از طلا و نقره پر كن من پادشاه بزرگواري را كشته ام، مردي را كشته ام كه از جهت پدر و مادر، برترين مردم بود و هر گاه كه از نسل و نسب، سخني به ميان آرند او برترين خواهد بود.
ابن زياد به وي گفت: واي بر تو! اگر مي دانستي كه او از طرف پدر و مادر، برترين مردم است، پس چرا او را كشتي؟ سپس دستور داد سر از تنش جدا كردند و خدا در رساندن روح وي به دوزخ، شتاب ورزيد.
ابن زياد پيكي به سوي ام كلثوم، دختر امام حسين ]خواهر امام حسين[، فرستاد و به او گفت، سپاس خدا را كه مردان شما را كشت. خدا را در آن چه با شما كرد چگونه ديديد؟! ام كلثوم گفت: پسر زياد، اگر چشم تو با كشتن حسين، روشن گشت بايد بداني كه چشم جدش، رسول خدا صلي الله عليه و آله، هميشه با وجود او روشن بود كه همواره او را مي بوسيد، لب بر لبانش مي نهاد و او را بر شانه ي خويش سوار مي كرد. اي پسر زياد! پاسخي براي جدش تدارك كن كه فردا بي گمان خصمي تو خواهد بود.» [2] .
پاورقي
[1] شيخ صدوق، الأمالي، ص 226 - 227، در ادامهي حديث پيشين.
[2] ناگفته پيداست که امکلثوم دختر علي عليهالسلام و خواهر امام حسين عليهالسلام ميباشد و گفتگويي که ميان او و ابنزياد نقل شد، همه جا به نام زينب يا امکلثوم دختر علي، ثبت شده است، چرا که «امکلثوم» کنيت زينب نيز هست. اما اين که کسي، امکلثوم را دختر امام حسين بداند در جايي ديگر، ديده نشد. به احتمال قوي نسخه برادارن در اين جا عبارت «بنت الحسين» را، به سهو به جاي «اخت الحسين» نوشتهاند که ما صحيح آن را ميان قلاب آورديم.