شهادت علي اكبر و قاسم بن حسن
و برز من بعده علي بن الحسين، [1] فلما برز إليهم دمعت عين الحسين عليه السلام فقال:
اللهم كن أنت الشهيد عليهم، فقد برز إليهم ابن رسولك و أشبه الناس وجها و سمتا به، فجعل يرتجز و هو يقول:
أنا علي بن الحسين بن علي
نحن و بيت الله أولي بالنبي
أما ترون كيف أحمي عن أبي
فقتل منهم عشرة ثم رجع إلي أبيه فقال: يا أبة العطش، فقال الحسين عليه السلام:
صبرا يا بني، يسقيك جدك بالكأس الأوفي. فرجع فقاتل حتي قتل منهم أربعة و أربعين رجلا، ثم قتل.
و برز من بعده القاسم بن الحسين بن علي بن أبي طالب و هو يقول:
لاتجزعي نفسي فكل فان
اليوم تلقين ذري الجنان
فقتل منهم ثلاثة، ثم رمي عن فرسه.... [2] .
پس از عبدالله بن مسلم، علي اكبر، پسر امام حسين عليه السلام به مبارزه برخاست، وقتي كه به سوي دشمن مي رفت، اشك از چشم حسين عليه السلام جاري شد و گفت: بار پروردگارا، تو خود گواه باش كه كسي به جنگ آن ها رفت كه فرزند پيامبرت و همانندترين مردم به او در صورت و سيرت است. علي اكبر، در رجزي كه مي خواند چنين مي گفت:
- من علي، پسر حسين بن علي هستم، به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر، سزاوارتريم.
- آيا نمي بينيد كه چگونه از پدرم حمايت مي كنم.
پس از آن كه ده نفر از آن ها را كشت، پيش پدرش برگشت و گفت:
پدرجان! عطش...، امام حسين عليه السلام گفت: پسرم بردبار باش كه جدم رسول خدا تو را از جامي لبالب سيراب سازد. علي اكبر به آوردگاه بازگشت و جنگيد، تا اين كه چهل و چهار مرد از آن ها را كشت و سپس خود كشته شد. بعد از او قاسم، پسر امام حسن عليه السلام، به ميدان آمد در حالي كه مي گفت:
بي تاب مشو جانم هر زنده بود فاني
امروز بهشت خلد از بهر تو ارزاني [3] .
و بعد از آن كه سه كس از آن ها را كشت، از اسبش به زمين كشيده شد.
پاورقي
[1] در اينجا برخي نسخهها صفت «الاصغر» را نيز اضافه کردهاند.
[2] شيخ صدوق، الأمالي، ص 226، ادامهي حديث پيشين.
[3] ترجمهي رجز از مرحوم کمرهاي و مأخوذ از ترجمهي امالي صدوق است.